آشنايي با كوئنتين تارانتينو

تارانتينو به عنوان كارگردان، نمايشنامه نويس، هنر پيشه و تهيه كننده شايد يكي از برجسته ترين و به ياد ماندني ترين استعداد هايي بود كه در اوايل دهه نود ميلادي در صنعت سينما پديدار شد. بر خلاف نسل قبلي فيلم سازان آمريكايي، تارانتينو هنر خود را با تجربه و كار بدست آورده بود و تحصيلات دانشگاهي خاصي در اين زمينه نداشت. شايد به همين دليل بود كه توانست سبك جديد و مستقلي را در صنعت سينما ايجاد كند. فيلم هاي او تريلر هاي (فيلم هاي هيجاني ) بودند كه هوش و ذكاوت خاصي در آنها به كار رفته بود. و مكالمات منحصر به فرد در آنها خود نمايي مي كرد. و البته خشونت هم جزء جدايي ناپذير از اين فيلم ها بود.

تارانتينو در ابتدا كار خود را با هنرپيشگي آغاز كرد كه نقش هاي كوچكي بودند. او مدتي در آرشيو فيلم ساحل منهتن (واقع در ايالت كاليفرنيا ) كار مي كرد و در همين زمان دوره هاي آموزشي را هم در زمينه سينما گذراند.

در مدتي كه او در سواحل منهتن كار مي كرد شروع به نوشتن يك فيلمنامه به نام ‏True Romance كرد. و آن را در سال 1987 تكميل كرد. تارانتينو به همراه همكار خود راجر آوري ( كه او هم در آينده كارگردان شد) به دنبال سرمايه گذار مي گشتند، تا فيلمنامه را تبديل به فيلم كنند. بعد از سال ها چانه زني و جواب رد شنيدن او تصميم گرفت فيلمنامه خود يا همان True Romance را بفروشد. True Romance بعد از چند بار دست به دست گشتن به دست كارگردان معروف توني اسكات افتاد. در مدتي كه تارانتينو به دنبال سرمايه گذار مي گشت فيلمنامه Natural Born Killers را نوشت. او بار ديگر توانايي رفتن به دنبال سرمايه گذار را نداشت و فيلمنامه را به شريكش رند واسلر داد. سپس پولي را كه از فيلمنامه True Romance بدست آورده بود براي هزينه هاي پيش توليد Reservoir Dog (فيلمي درباره يك دزدي نا موفق ) خرج كرد. بعد از اينكه هاروي كيتل حاضر شد در اين فيلم بازي كند شركت Live Entertainment سرمايه گذاري روي اين فيلم را قبول كرد. اين فيلم در فستيوال ساندنس سال 1992 ميلادي بر سر زبان ها افتاد. در حاليكه طرفداران و منتقدين زيادي از تارانتينو تمجيد كردند ولي افراد زيادي هم بر عليه او قلم زدند. در سال 1993 تارانتينو فيلمنامه بعدي خود را به نام  Pulp Fiction (داستان هاي عامه پسند) نوشت و آن را كارگرداني كرد. اين فيلم سير داستاني سه جنايت در هم تنيده را بيان مي كرد. و فيلم پر هزينه True Romance توني اسكات هم در همان سال اكران شد.

در سال 1994 تارانتينو از يك چهره تازه كار به فردي مشهور تبديل شده بود. فيلم Pulp Fiction جايزه ‍Plame d'Or را در فستيوال فيلم كينس بدست آورد. و در آن زمان  تارانتينو مورد توجه مطبوعات قرار گرفت. قبل از نمايش فيلم در ماه اكتبر اليور استون نسخه اي از Natural Born Killers را روانه سينماها كرد كه بسيار مورد توجه قرار گرفت. تارانتينو مدتي از سينما فاصله گرفت تا بتواند روي فيلمنامه بعدي خود تمركز كند. فيلم Pulp Fiction برايش 8 ميليون دلار درآمد داشت. اين فيلم در نهايت 100 ميليون دلار درآمد داشت. و در بسياري از شهر هاي آمريكا در صدر جدول فروش بود. Pulp Fiction نامزد دريافت ششمين Academy Awards شد كه شامل بهترين تصوير سازي، بهترين كارگرداني،  بهترين فيلمنامه ( براي تارانتينو و اوري )، بهترين هنرپيشه (جان تراولتا)، بهترين بازيگر مرد نقش دوم (ساموئل ال جكسون) و بهترين نقش دوم زن (اما ترومن) مي شد.

بعد از اين موفقيت تارانتينو در برنامه ها و مصاحبه هاي مختلف تلوزيوني دعوت مي شد و در صدر توجهات قرار داشت. در اوايل سال 1995 ميلادي تارانتينو يك قسمت از  Four Rooms را كارگرداني كرد.

تارانتينو در نيمه بعدي دهه 90 نقش چند چهره اي خود را به عنوان هنرپيشه، كارگردان، نويسنده فيلمنامه و تهيه كننده ادامه داد. در سال 1996 براي فيلم جرج كلوني به نام From Dusk Till Down فيلم نامه نوشت و تهيه كنندگي آن را به عهده گرفت. او افتخارات و تحسين هاي گذشته را با فيلم جكي بروان به عنوان نويسنده فيلم نامه و كارگردان تكرار كرد. و در اين فيلم با بازيگر افسانه اي ساموئل ال جكسون همكاري داشت. و اين همكاري در رسانه ها جنجال زيادي به پا كرد چون ساموئل در آن دوره درخواست هاي بزرگي را به عنوان بازيگر رد كرده بود تا در فيلم تارانتينو بازي كند. و در سال 1997 ميلادي تارانتينو در مستند Full Till Boogie شركت كرد كه براي فيلم From Dusk Till Down ساخته شده بود. سال بعد هم كار خود را با ايفاي نقش در فيلم Julia Sweeney's God Said, ha گذراند و در سال 1999 دوباره پشت دوربين قرار گرفت. تا قسمت بعدي فيلم From Dusk Till Down را با نام Texas Blood Money بسازد.

در اوايل هزاره جديد ترانتينو تا حدودي كم كار بود. او در سال 2001 به عنوان هنرپيشه افتخاري در يك برنامه تلوزيوني با نام Alias شركت كرد.

اواخر سال 2003 ميلادي او چهارمين كار خود را با نام Kill Bill (بيل را بكش) ساخت. و چون داستان آن براي يك فيلم بسيار طولاني بود آنرا به دو قسمت Kill bill 1&2 تبديل كردند. در قسمت اول Kill Bill هنرپيشه زن اما ترومن در نقش يك آدمكش به نام برايد ظاهر مي شود. در اين فيلم تلفيقي از سينماي شرقي و آمريكايي كه همه چيز در آن به افراط كشيده شده است را مي توان مشاهده كرد. خشونت بيرحمانه جزء جدايي ناپذير اين فيلم است. و به نظر مي رسد ديالوگ هاي شخصيت هاي فيلم سعي دارند آن را از يك انتقام ساده به يك داستان حماسي تبديل كنند.

در سال 2005 تارانتينو كارگرداني فيلم Sin City  را به عهده گرفت، تا فيلم سازي ديجيتال را تجربه كند.