تبليغات اينترنتي    تماس با ما    فال حافظ

          فهرستي از موتورهاي جستجو       معروفترين موتورهاي جستجو

مرا می‌بينی و هر دم زيادت می‌کنی دردم

تو را می‌بينم و ميلم زيادت می‌شود هر دم

 

به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری

به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم

 

نه راه است اين که بگذاری مرا بر خاک و بگريزی

گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم

 

ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم

که بر خاکم روان گردی به گرد دامنت گردم

 

فرورفت از غم عشقت دمم دم می‌دهی تا کی

دمار از من برآوردی نمی‌گويی برآوردم

 

شبی دل را به تاريکی ز زلفت باز می‌جستم

رخت می‌ديدم و جامی هلالی باز می‌خوردم

 

کشيدم در برت ناگاه و شد در تاب گيسويت

نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم

 

تو خوش می‌باش با حافظ برو گو خصم جان می‌ده

چو گرمی از تو می‌بينم چه باک از خصم دم سردم