كنترل خود را به ترس ندهيد.

ترس چيست؟ چرا ما مي ترسيم؟ ترس چيزي نيست جز يك احساس و هيجان كه  آنرا در ذهن خود مي پرورانيم. و مشكل از آنجا شروع مي شود كه اين احساسات و هيجانها بر زندگي ما اثر نا مطلوب مي گذارند. ما از انجام بعضي كارها وحشت داريم چون مي ترسيم با شكست مواجه شويم. اين ممكن است بخاطر شكستهايي باشد كه واقعاً در گذشته تجربه كرده ايم يا حتي واقعاً چنين شكستي را تجربه نكرده ايم ولي از اينكه ممكن است شكست بخوريم مي ترسيم.

بيشتر مواقع ما از چيزي مي ترسيم كه حتي يكبار با آن روبرو نشده ايم. آيا احمقانه نيست؟ حقيقت اين است كه ما مي توانيم انواعي از شكست ها را در ذهن خود تصور كنيم. آنگاه باور مي كنيم اين شكست ها به حقيقت خواهد پيوست و حتي براي رسيدن به هدف تلاش هم نمي كنيم. و همينجاست كه دچار خطا شده ايم، چون به خاطر يك احتمال حتي از تلاش كردن مي ترسيم. و موفقيت بدون تلاش و كوشش معنايي ندارد.

مارك تواين سخن جالبي در اين زمينه دارد:

«من در زندگي خود سختي هاي زيادي را تحمل كرده ام در حاليكه تعداد كمي از آنها واقعاً رخ داده اند.»

منظور اين است كه بسيار از اين مشقات در ذهن او بوده اند.

اكنون اين سؤال مطرح مي شود كه چه كسي مي تواند واقعاً شكست و موفقيت را تعريف كند؟ آيا شما اين كار را بدرستي انجام مي دهيد؟ آيا شما تعاريف ديگران از موفقيت را قبول داريد؟ بعضي از افراد تعاريف سختگيرانه تري نسبت به ديگران دارند. قبول نداريد؟ براي اين منظور از افراد مختلف سؤال شد شما موفقيت را چگونه تعريف مي كنيد دو تا از جوابها اين گونه بودند:

ــ آلكس گفت: « هر روز صبح كه از خواب بيدار مي شوم و زنده ام و فرصت دارم موفق هستم.»

ــ ولي جف عقيده داشت اگر در سال حداقل 1 ميليون دلار درآمد داشته باشد موفق است.

آلكس تعريف خود را از موفقيت ساخته است و رسيدن به اين موفقيت نسبتاً ساده است اما جف تا زمانيكه يك ميليون دلار در سال بدست نياورد احساس موفقيت نمي كند. فكر مي كند جف و انسانهايي مانند او چقدر در روز احساس مي كنند شكست خورده اند چون هنوز آن يك ميليون دلار را بدست نياورده اند. البته اشتباه نكنيد من نمي گويم شخص نبايد اهداف بزرگ در زندگي خود داشته باشد بلكه سخن بنده اين است كه هدف خود را با شادي بدست آوريد تا اينكه با احساس رنج بدنبال بدست آوردن سعادت باشيد.

هر چه تعريف شما از موفقيت سختگيرانه تر باشد ترس بيشتري به آن اضافه كرده ايد. پس اجازه ندهيد تعاريفي كه خود ساخته ايد شما را محدود كند. بدتر از همه اين است كه به ديگران اجازه دهيد اين تعاريف را براي شما بسازند.

تعاريف خود را بسازيد. مي توانيد آنرا سخت تر كنيد تا احساس شكست به شما دست بدهد يا آنرا ساده سازيد تا احساس موفقيت كنيد. با اين روش شما ترس كمتري نسبت به اهداف خود در زندگي خواهيد داشت. حال اگر بدانيد كه چه كاري مي خواهيد انجام دهيد شكست نخواهيد خورد. اكنون با اين باور تصور كنيد چه كارهايي مي توانيد در زندگي خود انجام دهيد.

سعي كنيد هر شكستي را مانند يك موفقيت ببينيد. اين كار ساده است چون هر شكستي كه خورده ايد به شما نشان داده كه چه كاري را نبايد انجام مي داديد يا روش جديدي در مقابل شما گشوده است. پس د رحقيقت يك موفقيت كسب كرده ايد. بنابراين به هدف خود نزديكتر شده ايد. به خاطر داشته باشيد گذشته با آينده يكسان نيست. و شكست ديروز مساوي با عواقب ناگوار آينده نيست. فقط بدليل اينكه ديروز يا همين 5 دقيقه پيش شكست خورده ايد بدين معنا نيست كه قرار است اين شكست دوباره تكرار شود. تنها كاري كه بايد انجام دهيد اين است كه از اشتباه خود چيزهاي جديد ياد بگيريد و روش خود را عوض كنيد. گذشته همان افكار شما بوده براي رسيدن به موفقيت در آينده.  نترس باشيد.

مطلب مرتبط:

اعتماد به نفس

 شكست محرك اوليه براي موفقيت

بياموزيم چگونه زندگي را ساده تر كنيم

رؤياي خود را دنبال كن