• ارسال کننده: علی یزدی مقدم
  • تاریخ انتشار: 2013 / 10 / 17

سرپرستان و مدیران را از افراد دلسوز برای پرسنل انتخاب کنید تا انگیزه و راندمان کار را در سازمان خود بالا ببرید.

نقش مدیران و سرپرستانی دلسوز در سازمان
مانند یک سازمان پیشرو عمل کنید

اگر یک مدیر ارشد یا حتی مدیری میانی هستید که مدیران و سرپرستانی زیر دست شما کار می کنند حتما با موقعیت انتخاب یک سرپرست یا مدیری میانی روبرو شده اید و می دانید که این کار ساده ای نیست چون هر کسی را به عنوان مدیر یا سرپرست انتخاب نمایید علاوه بر اینکه او باید بتواند توانایی های بالایی داشته باشد باید بتواند رضایت شغلی و انگیزه کاری افراد را هم بالا ببرد بنده در اینجا نمی خواهم در مورد اینکه یک مدیر یا سرپرست چه شرایطی داشته باشد صحبت کنم بلکه می خواهم در مورد یکی از مهمترین ویژگی های یک مدیر یا سرپرست صحبت کنم ویژگی که شاید مدیران بالا دست خیلی نپسندند اما این یک ویژگی مثبت سازمانی است و مدیران و سرپرستانی که چنین ویژگی شخصیتی دارند می توانند به افزایش انگیزه کاری افراد کمک کنند که این به رشد و بالندگی سازمان شما منجر می شود.

چرا افرادی که به کارمندان اهمیت می دهند باید انتخاب شوند؟

در یک سازمان پیشرو و برتر و بالنده نیاز به کارمندان و پرسنلی پر تلاش هست که خود را متعلق به سازمانی که در آن کار می کنند بدانند در چینین سازمانی افراد بیش از ظرفیت های معمول خود کار می کنند بدون اینکه کسی آنها را مجبور کرده باشد. بلکه آنها با رضایت قلبی پیشرفت سازمان خود را یک هدف مقدس می دانند افرادی که اینگونه تلاش می کنند انگیزه بالایی دارند این افراد سازمانی را که در آن کار می کنند جدا از خود نمی دانند آنها با غرور اعلام می کنند که در چنین سازمانی کار می کنند اما این چگونه سازمانی است؟ آیا این یک مدینه فاضله است؟ نه واقعا این گونه نیست این سازمانی است که شأن افراد در آن حفظ می شود، به مشکلات آنها رسیدگی می شود و مدیران برای رفع این مشکلات می کوشند، در این سازمان به کارمند آنقدر اهمیت داده می شود که او خود را متعلق به سازمان می بینید خود را قسمتی از یک خانواده بزرگ می بینید و برای شغل خود ارزش زیادی قائل است و از کار کردن در چنین سازمانی احساس غرور می کنند. به همین دلیل تمام تلاش خود را می کند تا جاییکه می تواند وظایف خود را به بهترین شکل انجام دهد.

خوب اگر می خواهید سازمانی که اداره می کنید قدرتمند، موفق و پول ساز باشد نیاز به چنین پرسنلی دارید و برای فراهم کردن این جو نیاز به مدیران و سرپرستانی دارید که علاوه بر نظارت بر انجام صحیح کار بتوانند به مشکلات پرسنل خود رسیدگی کنند آنرا رفع کنند و اگر این در حد توان آنها نیست از شما کمک بخواهند مهم نیست که شما می توانید به آنها کمک کنید یا نه! مهم این است که تمام تلاش خود را برای رفع مشکل آنها به کار بندید.

انگیزه شغلی افراد فقط با پول رفع نمی گردد! این اشتباهی است که بسیاری از مدیران مرتکب می شوند. آنها همه چیز را با اعداد و ارقام می بینند. می گویند من چند میلیون تومان برای رفاه پرسنل خرج کرده ام و فلان قدر برای خرید فلان چیز خرج کرده ام. البته این خوب است ولی این فقط قسمت کوچکی است از آنچه که آنها باید انجام دهند. حتی وقتی که سازمان یا شرکت شما دچار مشکل مالی می شود کافیست با صداقت مشکل را با آنها در میان بگذارید به آنها بفهمانید که اکنون در شرایطی ویژه و گذرا قرار دارید و باید با احتیاط از آن بگذرید از آنها تقاضای همکاری کنید. به این ترتیب بار مسئولیت را روی دوش همه تقسیم کرده اید کارمندان شما بهتر با شما همکاری می کنند.

شما به عنوان یک مدیر وقتی که به مشکلات پرسنل رسیدگی می کنید می توانید و با آنها به عنوان انسانی ارزشمند رفتار می کنید کارکنان بهتر از دستورات شما پیروی می کنند و نیاز به تلاش کمتری برای انجام ماموریت های سازمان خواهید داشت. و به طور خلاصه باید بگویم دلسوزی شما برای کارکنان برابر است با دلسوزی کارکنان برای سازمان و اموال آن!

نتایج انتخاب مدیران خنثی و بی اختیار

برخی مدیران که بیشتر به مدیریت استبدادی اعتقاد دارند ترجیح می دهند افراد زیر دست آنها به خصوص مدیرانی که انتخاب می کنند کسانی باشند که بی چون و چرا دستورات آنها را اطاعت کنند و از سرپرستانی که پیگیر مشکلات زیر دستان هستند خوششان نمی آید. در چنین سیستمی حرف ها و مشکلات افراد از ترس مدیران بالا دست خفه می شود در این سیستم دو مشکل به وجود خواهد آمد:

 اول بی انگیزگی بالای پرسنل است در چنین جوی احساس تعلق به حداقل می رسد راندمان کاری در سطح پایینی است و هزینه های سازمان در سطح بالایی خواهد بود حتی برخی مدیران برای غلبه بر این مشکل به جای اینکه با همدردی سعی در رفع مشکل کارمندان خود داشته باشند عده ای را مجبور به خبر چینی می کنند تا در این سیستم ناکارآمد که بین مدیران و کارکنان فاصله افتاده است بتوانند پرسنل را تحت کنترل خود در آورند آنها به تدریج متوجه نارضایتی ها می شوند و فکر می کنند توطئه ای در کار است و هر کس که به آنها مشکل را نشان دهد فکر می کنند توانایی های آنها را به عنوان یک مدیر قدرتمند زیر سوال برده است و سریع جبهه می گیرند در چنین جوی خبر چین ها هیزم در آتش بد بینی مدیران می ریزند و فاصله بین پرسنل و مدیران همچنان افزایش می یابد.

دوم مدیر زمانی متوجه بحران در سیستم خود می شود که نارضایتی ها به حد انفجار رسیده است و طبیعتا باید منتظر برخورد های غیر قابل پیش بینی بود. در چنین شرایطی کارمندان شما مدت هاست که نارضایتی ها را در درون خود خفه کرده اند و عقده هایی که در طول سال ها روی هم انباشته شده است اکنون چون چوبی لای چرخ پیشرفت سازمان گیر می کند مشکلات خودنمایی می کنند و حتی در بیرون سازمان هم نمایان می شوند.

چرا مدیران بالا دست در برابر چنین سرپرستانی مقاومت می کنند؟

دلیل اینکه برخی مدیران نگران این گونه مدیران میانی و سرپرستان هستند افزایش هزینه های مالی و افزایش توقعات پرسنل است!! که نگرانی بی موردی است درباره هزینه های مالی یک پرسش دارم چقدر حاضرند هزینه کنند تا راندمان کاری و سود شرکت آنها چند برابر شود؟ چرا می خواهند این هزینه ها را در خارج از شرکت خود انجام دهند؟ و اگر راندمان و سود آوری سازمان برای شما به عنوان مدیر ارشد اهمیتی ندارد باید بگویم مشکل از خود شماست نه کس دیگر! گذشته از این شما برای هر کارمند خود هزینه زیادی می کنید گاه فقط با 10 درصد هزینه بیشتر برای پرسنل انگیزه کاری آنها را آنقدر افزایش می دهید که رقبا در برابر پیشرفت شما شگفت زده می شوند.

اما درباره افزایش توقع پرسنل باید گفت اگر رابطه ای دوستانه شفاف و توام با احترام متقابل بین مدیران و پرسنل ایجاد شود هیچ گاه چنین توقعاتی پیش نخواهد آمد. باور کنید اگر صادقانه با کارمندان روبرو شوید نباید نگران چنین مشکلاتی باشید. رفع مشکلات پرسنل با ظاهر سازی و ریاکاری امکان پذیر نیست، بلکه مدیری می تواند به رفع مشکل کارکنان خود بپردازد که پرسنل خود را انسان های ارزشمندی بداند. حتی اگر آنها توانایی فنی، علمی یا کاری بالایی نداشته باشند، در چنین جوی سعی در ارتقای توانایی های خود می کنند. و زمانی هم هست که شما بر آورده کردن همه انتظارات پرسنل از عهده شما خارج است کافیست صادقانه آنرا با آنها در میان بگذارید. این امکان پذیر نیست مگر اینکه شما تا این زمان با صداقت و شفافیت با پرسنل خود رفتار کرده باشید هنگامی که هر کدام از آنها به مشکلی برخورد کرده اند تمام تلاش خود را برای رفع آن انجام داده باشید. مهم این است که شما به پرسنل خود اهمیت دهید نه این که تظاهر به آن کنید. کارمندان شما متوجه خواهند شد. همچنان که اگر با ریا با آنها رفتار کنید آنها متوجه خواهند شد.

 برخی مدیران عقیده دارند باید کارمندان را آنقدر تحت فشار قرار داد تا وقتی کمی آزادی به آنها می دهی احساس خوبی داشته باشند! و کلی هم از آنها سپاسگذار باشند! باید بگویم بنده برای چنین مدیرانی واقعا متاسفم چون آنها بویی از انسانیت نبرده اند چه برسد به مدیریت ولی مدیریت هم چیزی جز انسانیت نیست مدیر یا سرپرست در هر سطحی که باشد باید کسی باشد که دیگران او را دوست داشته باشند و خواسته هایش را با جان و دل انجام دهند. این سخن را بنده در اولین تجربه حرفه ای از مدیری شنیدم که در صنعت این آب و خاک مو سپید کرده بود و هر چه بیشتر تجربه می کردم به این حرف اعتقاد بیشتری پیدا می کردم. این همان چیزی است که از آن به عنوان رهبری یک سازمان یاد می شود علم نوین مدیریت از مدیران می خواهد رهبر باشند نه مدیر یا سرپرست. چون یک رهبر فراتر از یک مدیر است. یک رهبر سازمانی علاوه بر اینکه فردی قدرتمند و کاردان است کاریزمایی دارد که در وجود هر انسانی نیست. او با دل های افراد ارتباط برقرار می کند و می تواند با چنین ارتباط قوی ناشدنی ها را به انجام برساند.

چگونه چنین افرادی را شناسایی کنیم؟
  • این افراد شجاع هستند آنها منافع جمعی را به منافع شخصی ترجیح می دهند. مدیری که می ترسد درباره مشکل خود با مدیر بالاتر از خودش صحبت کند چگونه می تواند مانع از ضایع شدن حق کارکنان و پرسنل خود شود.

  • آنها معمولا افرادی با تجربه هستند و نتیجه دلگرمی کارمندان را با تمام وجود لمس کرده اند. هر چند افراد با تجربه زیادی هم هستند که مدیران دلسوزی نخواهند شد.

  • این افراد به ارزش های انسانی قبل از هر چیزی اهمیت می دهند و راضی نمی شوند حقوق افرادی که با آنها کار می کنند ضایع شود.

  • این گونه سرپرستان و مدیران به کسانی که با آنها کار می کنند به چشم افرادی ارزشمند می نگرند و می دانند یک کارگر یا کارمند که در پایین ترین رده سازمانی قرار دارد قبل از هر چیز یک انسان است.

  • چنین افرادی سخت کوش و پر تلاش هستند. این سرپرستان و مدیران در عین حال که به کار خود اهمیت می دهند و ار نفرات خود انتظار دارند کار خود را به بهترین وجه انجام دهند، به تک تک نفرات خود به چشم انسان های با ارزش می نگرند. برای آنها احترام قائلند و نمی گذارند حقی از آنها ضایع شود.

اما هیچ راهی دقیقی برای شناسایی این افراد وجود ندارد مگر اینکه آنها در شرایط واقعی قرار دهید یا به آنها مسئولیت هایی به صورت موقت واگذار کنید در این شرایط می توانید توانایی های آنها را بیشتر محک بزنید.

آنچه در این مقاله ارائه شد حاصل تجربه های بنده و مشاهده عملکرد های متفاوت و نتایج آنها در سازمان های مختلف بوده است بی صبرانه منتظر نظرات ارزشمند شما هستم.

پیروز باشید.

علی یزدی مقدم

مطالب مرتبط:

این محتوا اختصاصاً برای یاد بگیر دات کام تهیه شده است استفاده از آن با ذکر منبع همراه با لینک آن و نام نویسنده یا مترجم مجاز است
برچسب ها: -



  1. با سلام و احترام
    من هم قبلا موافق چنین رویکردی بودم ، درس آن را خوانده ام و حتی الان هم همین رویکرد را اجرا می کنم اما در مورد اون ایده که باید کمی اعطا کرد تا کارکنان قدر بدانند واقعا دارم تامل می کنم الان چون با بکارگیری رویکردی انسانی، شفاف و با احترام متقابل، الان انتظارات و توقعات کارکنان بالا رفته و الان که در موردی نه می گویم به شدت آزرده شده انگیزه و رضایت شغلی آنها به شدت افت می کند.

  2. با سلام و تشکر از شما
    دوست عزیز جناب رمضانی دلسوزی برای پرسنل به این معنا نیست که باید به همه خواسته های آنها پاسخ مثبت دهید و البته همه می دانیم که هیچ کارمند ایده آلی هم وجود ندارد و سختی کار مدیریت هم در همین است که باید با انواع رفتار ها، سلیقه ها، سطح توقعات مختلف و… برخورد های متفاوتی داشت ولی بنده هم تجربه شما را داشته ام بیشتر این مشکلات زمانی رخ می دهد که از ابتدا وظایف و مزایای کارمندان شفاف نیست و بی نظمی جای محیط دوستانه را می گیرد

نظر شما چیست؟

پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید

لطفا جای خالی را پر کنید







صفحه ما را در فیس بوک دنبال کنید صفحه ما را در توییتر دنبال کنید صفحه ما را در  اینستاگرام دنبال کنید صفحه ما را در لینکداین دنبال کنید