• ارسال کننده: سمیه مظفری
  • تاریخ انتشار: 2014 / 01 / 15

گفتگوی یک زن با خدا

امور خانه ام را نظمی ببخش

خداوندگارا! به تو توکل می کنم تا زندگی ام و خانه ام را نظم و نظامی بخشی.

وقتی از اتاقی به اتاقی دیگر می روم و لباس ها و خرده ریزهای دیگران را جمع می کنم، به من یادآور می شوی زندگی تا چه مایه آکنده از نعمت و فراوانی است که در مسیر من این همه امکانات را قرار داده ای.

خدای مهربان یاری ام ده تا رازهای آسان مرتب کردن تخت خواب را بیاموزم. هر چه می کوشم تا نظمی به این تخت خواب دهم یک جای آن برجسته و چروکیده می ماند و بالش ها هرگز کاملا در جای خودشان نمی نشیند. خدایا! تو را سپاس که بچه هایم روی لحاف های پاره پاره یا زمین لخت یا کاه پخش شده روی زمین گلی کلبه نمی خوابند. شکر خدا برای این تشک های خوب، ملافه های سفید و خشک، پتوهای لطیف و نرم. شکرت خدا که چهار ستون بدنم سالم است که می توانم آن ها را منظم کنم.

بشقاب ها

خداوندگارا! می دانی که احساس خوش آیندی دارم به هنگامی که می کوشم تصمیم بگیرم چه غذایی برای شام تهیه کنم و آن گاه که مواد غذایی را آماده و مخلوط می کنم حضور ترا در کنار خویش احساس می کنم. اما مرا ببخشای که وقتی می خواهم ظروف را بشویم حضورت را احساس نمی کنم. غذای داخل ظرف ها که این همه برای آن زحمت کشیده ام، همه ناپدید شده مگر خرده غذایی که به صورت نامطلوبی به چنگال، قاشق و بشقاب ها چسبیده است این ظروف مثل ساحره یی در گوشه ای آماده است تا حضور پیروز و ویران گر خود را در پایان نشان دهد.

یاری ام ده تا دیگر با به خاطر آورم که در مواجهه با این ظرف ها تنها نیستم.

اتو کردن

خداوندا! وقتی این لباس ها را برای خانواده ام اتو می کنم، به من این آگاهی را ببخش که این کار را یک وظیفه کسالت بار ندانم بلکه یک لطف احساس کنم.

یخچال

ای خدای بزرگ چه قدر از یخچال پاک کردن ناخشنودم. یخچال آن جا ایستاده، آواز خوانان و یک بند می خواند و غذای ما را تازه نگاه می دارد. با آزردگی و بیزاری در آن را می گشایم و به جای آن که برای این همه نعمت که در انباشته شده، سپاس گزار باشم دلم می خواهد قدمی به پس گذارده، در آن را محکم بر هم بزنم.

این قفسه هایی را که می شویم و پاک می کنم و نظم و ترتیبی به آن ها می دهم، برکت و نعمت بخش و دست های مرا در انجام این امور تواناتر گردان و این کار را در نگاهم آسان گردان تا دیگر با آزردگی در انجام آن ها نکوشم که این تلاش و کوشش و پاکیزه کردن یخچال جلوه یی دیگر یابد، چون عبادتی زنانه.

آشفته بازار منزل

ای خدای مهربان من چه قدر کار دارم که باید انجام دهم، هزار جا باید سر بزنم و اتومبیلم نیز استارت نمی زند و تنها کسی که می تواند آن را درست کند، در دسترس نیست و می گویند باید تا یک ساعت دیگر صبر کنم. لباس هایی که به خشکشویی فرستاده شده هنوز آماده نشده و شوهرم هم باید بعد از نهارش فورا به سفر رود و لازم است لباسش را عوض کند.

خانه را گند برداشته، ماشین لباسشویی خراب شده، ضمن مرتب کردن کاغذها متوجه شدم که بچه ام سر آزمون آخر، درس تاریخ را خراب کرده، اکنون با این همه گرفتاری، مرا مهلتی ده تا تاملی کنم و لختی به تو بیندیشم.

یاری ام ده تا کمدی را مرتب کنم، زیرزمین و انباری را سامان بخشم و بر اتاقک زیر شیروانی که آشفته بازاری برای خود است و دشمن من به شمار می آید، غلبه کنم.

مرا شکیبایی بخش

خداوندگارا! مرا شکیبایی بخش در برابر این کودک که یک بند حرف می زند وقصه سر می کند مرا قدرت ده تا لبخند بزنم و وانمود کنم که از قصه او لذت می برم، اگر کلامش را قطع کنم نه تنها آزرده می شود بلکه دیگر به سراغ من نخواهد آمد.

خداوندگارا! مرا شکیبایی بخش با این کودک که برای غذاخوردن بازی در می آورد. دکتر می گوید باید غذا بخورد و من نباید فشار آورم و تهدید کنم!

خداوندگارا! مرا شکیبایی بخش آن گاه که در انتظار دوستی مانده ام که دیر کرده است یا در صفی ایستاده ام که بسیار کند پیش می رود یا در ترافیکی گیر کرده ام که به این سادگی ها گشوده نمی شود.

خداوندگارا! مرا شکیبایی بخش در برابر حماقت ها و نابخردی هایم، در رابر کلام شتاب زده ام و خطاهایم.

مهمانان سر زده

همین حالا از راه می رسند، مهمانانی را که سر زده اند و انتظار آمدن شان را نداشتم و راستش خیلی هم حوصله شان را ندارم. این شوهر بی فکر مرا که بدون هماهنگی با من، مهمان دعوت کرده مورد عنایت خود قرار ده و نیز مرا وقتی و فرصتی تا بتوانم همه جای خانه را آراسته گردانم. عنایتی فرما به این اتاق، به این خوراک و همه چیزهای دیگر که به چشم آنان خوب و زیبا و دوست داشتنی بنمایند.

آه خدای مهربان خواهش می کنم روانه سازی مهمانان را کندتر گردان تا فرصت داشته باشم.

تو را سپاس می گویم برای دوستی شان. خدا را شکر که آنان خود را دعوت کرده اند و به خانه ما می آیند، ترا سپاس می گویم برای خوش و بش هایی که با آنان خواهم داشت و اخباری که با یکدیگر مبادله می کنیم.

پول و زناشویی

خدای مهربان می دانم عشق به پول نیست که ریشه همه بدبختی های زناشویی است. مشکل در این جاست که نمی دانیم چگونه بخردانه پول خود را صرف کنیم. وقتی پولی به دست می آورم آیا آن پول مال من است که هر گونه که مایل بودم مصرفش کنم؟ یا آن که موظفم آن را به همسرم بدهم و آن گاه بخشی از آن را از او تقاضا کنم؟

در قلمرو زناشویی مان بسیار دل نگران پول هستیم. نیاز خانه و خانواده به پول هرگز کاستی نمی گیرد و هرگز متوقف نمی شود که متکثر و متورم می شود. خدای بزرگ به ما این درک را بده که همدلی و مصاحبت مهم تر از حتی آسایش جسم است و امنیت مادی هیچ نیست اگر در کنار آن امنیت عاطفی وجود نداشته باشد.

زنی دیگر

خداوندا! زنی شیفته شوهرم شده است نمی دانم باید احساس غرور کنم یا خطر یا به خروش آمده فریاد برآورم؟

برای او انواع بازی ها را در می آورد. به دنبال خود می کشاندش، دلبری می کند. در نزد او شوهرم، مردی تازه است، خواستنی تر، شوخ طبع تر، شیک پوش تر. شوهرم توجهی به او ندارد، او مدت هاست که به من به عنوان همسرش کم توجه دارد.

مرا یاری ده از این رنج ها بیاموزم که بیشتر مراقب او باشم و به او بفهمانم که نمی خواهم او را از دست دهم. اما شاید من هم نکوشیده ام چندان برای او جذاب باشم. اکنون به من یاری ده تا او را به شیوه ای درست مجذوب خود گردانم.

جلسه غیبت

همین حالا از یک جلسه غیبت آمده ام، همه آن چه کرده ایم بدگویی از شوهران مان بود. از آنان بد گفتیم و ضعف های شان را برای یکدیگر برشمردیم و آبرو برایشان نگذاشتیم. هیچ صدایی در دفاع از آنان بر نخاست. هیچ یک از ما از خوبی هایشان سخن نگفت و نگفت که تا چه مایه به آنان وابسته ایم.

اکنون خود را سرزنش می کنم. آن گاه که شاد و مهربان و در عین حال خسته از کار دشوار روزانه به نزد من می آید؟ خداوندا در آینده نیرویی پدید آید بازدارنده که مرا از مشارکت در این جلسات کسالت آور نامنصفانه باز دارد.

نیایش برای شوهری که بی مهر شده است.

شوهرم علاقه و توجه اش را نسبت به من از دست داده، این را به خوبی احساس می کنم. او مرا نمی بیند. حتی به ندرت مرا لمس می کند حتی شب هنگام، نیازی به من ندارد. او قبل از آن که به بستر بروم خوابیده است. خداوندا چه کرده ام که این گونه بی اهمیت شده ام؟ آیا این نابینایی و بی اعتنایی بازتاب نابینایی و بی اعتنایی خود من نیست؟!

می توانم ضمن کار کردن، اندکی بگریم. این امر یاری می دهد تا رهایی یابم از پاره یی هیجانات و در عین حال رهایی می دهد از پاره یی چیزهای ناکارآمد.

اگر دیگر جسم من برای او جاذبه ای ندارد به من یاری ده تا خویشتن را جسم تازه ای بخشم. به من قدرت و تحمل ببخش، به من جاذبه بیشتری عطا کن تا او را بیشتر مجذوب خود گردانم.

خدایا! سپاس گزارم برای آن که منِ بهتر را بر من می شناسانی.

سرودی برای ازدواج

من شوهر کرده ام و قلبم از این بخت گشایی آکنده از شادی است. هر کجا لازم باشد بروم همسرم در کنارم است. دیگر ناچار نیستم به تنهایی با این جهان رویاروی شوم.

تفاوت های بین ما هر چه باشد، خدا را سپاس دارم برای همسر و ازدواجی که به من عطا فرموده است، زیرا تا زمانی که من هر دوی ایشان یعنی خدای مهربان و همسرم را دارم، من زنی در اوج کمال هستم و هرگز تنها نخواهم ماند.

سمیه مظفری

برگزیده ای از کتاب گفتگوی یک زن با خدا تالیف: مارجوری هلمز و ترجمه: مهدی افشار

مطالب مرتبط:

 

این محتوا اختصاصاً برای یاد بگیر دات کام تهیه شده است استفاده از آن با ذکر منبع همراه با لینک آن و نام نویسنده یا مترجم مجاز است
برچسب ها: -

<< صفحه قبل



  1. سلام
    مطالبتون خیلی خوبه20.

  2. سلام امروزه انسانها غرق در مادیات شدند این مطالب شاید به ما فرصتی برای ثانیه ای فکر کردن به احوال درون است. باتشکر

  3. خیلی عالی بود .واقعا لذت بردم

نظر شما چیست؟

پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید

لطفا جای خالی را پر کنید







صفحه ما را در فیس بوک دنبال کنید صفحه ما را در توییتر دنبال کنید صفحه ما را در  اینستاگرام دنبال کنید صفحه ما را در لینکداین دنبال کنید