• ارسال کننده: علی یزدی مقدم
  • تاریخ انتشار: 2014 / 05 / 12

لطیفه – سه پسر عزیزم

سه برادر در نوجوانی خانه را ترک کردند تا روی پای خود بایستند و قبل از این که از هم جدا شوند با یکدیگر عهد کردند که در آینده هدایای ارزشمندی برای مادر پیر خود بفرستند.

طنز سرگرمی جوک جک لطیفه داسان خنده دار

سال ها گذشت و همه آنها افراد توانگری شده بودند. یک روز دور هم جمع شدند تا درباره هدایایی که به مادر خود داده بودند صحبت کنند.

پسر بزرگ گفت: من برای مادر یک خانه بزرگ خریدم.

پسر دوم گفت: من برای مادر یک مرسدس بنز خریدم و برایش فرستادم.

پسر سوم گفت: اما هدیه من از همه شما ارزشمند تر است! یادتون هست مادر چقدر انجیل خواندن را دوست داشت؟ اما چون چشمانش ضعیف بود نمی توانست انجیل بخواند من برایش یک طوطی خریده ام و فرستاده ام این طوطی تمام انجیل را از حفظ است. این طوطی در کلیسا 12 سال آموزش دیده تا به افراد مسن آموزش دهد. فقط مادر باید نام فصل مورد نظر خودش را بگوید تا آن طوطی برایش همان قسمت را بخواند.

چندی بعد مادر به هر پسرش یک نامه نوشت.

برای پسر اول نوشت: پسر عزیزم خانه ای که تو برایم خریده ای بسیار بزرگ است و برای من پیرزن یک اتاق کافیست. اما حالا باید همه این خانه بزرگ را تمیز کنم.

و برای پسر دوم نوشت: من برای سفر کردن بسیار پیر هستم و بیشتر وقت خود را در خانه می گذرانم. و رانندگی در شهر هم برای من پیرزن بسیار سخت است.

برای پسر کوچکتر نوشت: عزیزترین پسرم، تو خوب می دانی مادرت چی دوست داره. جوجه ای که فرستادی واقعاً خوشمزه بود!

علی یزدی مقدم

مطالب مرتبط:

این محتوا اختصاصاً برای یاد بگیر دات کام تهیه شده است استفاده از آن با ذکر منبع همراه با لینک آن و نام نویسنده یا مترجم مجاز است
برچسب ها: - - -



نظر شما چیست؟

پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید

لطفا جای خالی را پر کنید







صفحه ما را در فیس بوک دنبال کنید صفحه ما را در توییتر دنبال کنید صفحه ما را در  اینستاگرام دنبال کنید صفحه ما را در لینکداین دنبال کنید