• ارسال کننده: علی یزدی مقدم
  • تاریخ انتشار: 2014 / 05 / 23

طناب نازک – طنابی که به پای شما بسته شده است آیا به همان محکمی است که فکر می کنید؟

مردی که در آفریقا تعطیلات خود را می گذراند روزی در زیر سایه درختی استراحت می کرد. او فیلی بزرگ و قوی هیکل دید و بسیار تعجب کرد که چگونه این فیل قوی هیکل را با یک طناب نازک بسته اند. واضح بود که آنفیل می توانست به راحتی این طناب را پاره کند.

داستان کوتاه طناب نازک

به اطراف نگاه کرد و یک مربی فیل دید که مشغول کار کردن با آنهاست. به سمت او رفت و از او پرسید چگونه آنها را با طناب به این نازکی می بندند تعلیم دهنده پاسخ داد: وقتی که فیل ها بسیار کوچک هستند ما آنها را با همین طناب های نازک می بندیم این طناب برای نگه داشتن آنها کافی است. آنها کم کم بزرگ تر و قوی تر می شوند اما هیچگاه سعی نمی کنند آن طناب را پاره کنند چون آنها فکر می کنند این طناب را نمی توان پاره کرد.

مرد از این حرف تعلیم دهنده شگفت زده شده بود. این حیوان قدرتمند می توانست به راحتی آزادی خود را بدست آورد، اما این کار را نمی کرد. چون به غیر ممکن بودن آن باور داشت.

برخی مواقع مردم مانند فیل ها عمل می کنند، وقتی که بعد از اولین شکست مایوس و ناامید می شوند. و متوجه نیستند که این شکست قسمتی از فرایند آموزش است. اگر پیروزی را می خواهید نباید مایوس شوید همیشه راهی وجود دارد.

ترجمه: علی یزدی مقدم

مطالب مرتبط:

این محتوا اختصاصاً برای یاد بگیر دات کام تهیه شده است استفاده از آن با ذکر منبع همراه با لینک آن و نام نویسنده یا مترجم مجاز است
برچسب ها:



  1. موقع خسته شدن به دو چیز فکر کن

    ۱ آنهایی که منتظر شکست تو هستند تا “به تو” بخندند

    ۲ آنهایی که منتظر پیروزی تو هستند تا “با تو” بخندند . . .
    تردیدها به ماخیانت می کنند تا به آنچه لیاقتش را داریم نرسیم
    خوشبخت کسی است که شکوه رفتارش

    آفریننده ی لبخند زندگی در چهره ی دیگران باشد . . .
    When an egg breaks by external power, life ends.
    When an egg breaks by internal power, life begins.
    General changes always begin with internal power!

    وقتی یک تخم مرغ با نیرویی خارجی شکسته می شود یک زندگی پایان می یابد.
    وقتی یک تخم مرغ با نیرویی داخلی شکسته می شود یک زندگی آغاز می شود.
    تغییرات مهم همیشه با نیرویی درونی و داخلی شروع می شوند .

  2. روزی از یک ریاضیدان نظرش را در باره انسانیت پرسیدند ، در جواب گفت :

    اگر زن یا مرد دارای ادب و اخلاق باشند : نمره یک میدهیم 1

    اگر دارای زیبائی هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم : 10

    اگر پول هم داشته باشند 2 تا صفرجلوی عددیک میگذاریم : 100

    اگردارای اصل ونسب هم باشند 3 تا صفرجلوی عدد یک میگذاریم : 1000

    ولی اگر زمانی عدد 1 رفت ( اخلاق )؛ چیزی به جز صفر باقی نمیماند ، 000

    صفر هم به تنهائی هیچ است و با آن انسان هیچ ارزشی ندارد و این یادآور کلام حکیم ارد بزرگ است که می گوید : نخستین گام در راه پیروزی ، آموختن ادب است و نکو داشت دیگران .

  3. روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی ! سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!! پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد : اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد . اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است . و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست.

  4. به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
    روان‌پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند.
    من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است.
    روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد. شما می‌خواهید تخت‌تان کنار پنجره باشد؟

نظر شما چیست؟

پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید

لطفا جای خالی را پر کنید







صفحه ما را در فیس بوک دنبال کنید صفحه ما را در توییتر دنبال کنید صفحه ما را در  اینستاگرام دنبال کنید صفحه ما را در لینکداین دنبال کنید