• ارسال کننده: میترا نامجو
  • تاریخ انتشار: 2017 / 05 / 16

دست نوشته ای از خانم نوشین شعبانی

روح پدربزرگ دست نوشته ی زیبای دیگری از خانم نوشین شعبانی است. در مقالات قبلی، متن کامل مصاحبه و دست نوشته ای به نام “انسان ها بدین گونه اند” را از این نویسنده خوش ذوق منتشر کرده ایم. امیدواریم این مقاله نیز مورد توجه علاقمندان قرار بگیرد.

روح پدربزرگ

تق …تق …تق
سرم توی موبایل بود و به صدا توجه نمی کردم. حدس می زدم باز هانی گوشه ای مشغول خرابکاری است. صدا که تکرار شد، به ناچار سرم را بالا گرفتم و دیدمش. نشسته بود روی دسته در و به شیشه نوک می زد، طوری که انگار اذن ورود بخواهد. نزدیکتر شدم. انتظار داشتم فرار کند و تا دل آسمان بپرد. اما او با پرشی کوتاه نشست روی رخت آویزی که گوشه تراس گذاشتم.

دست نوشته ای از خانم نوشین شعبانی نویسنده کتاب کودک

 لحظه ای بعد بی توجه به حضور من برگشت. بر هره پنجره نشست و باز به شیشه نوک زد. یک دفعه صدای هانی بلند شد و بلافاصله پرید و روی پرده نشست. دم جنبانک جوابش را داد و محکمتر به شیشه کوبید. احسان از اتاقش آمد و گفت: ” چه خبره. صدای چی بود؟”
گفتم: ” بهاره دیگه. پرنده ها عاشق شدن.”
ابرویی بالا انداخت، با دقت بی تابی هر دو پرنده را زیر نظر گرفت و پنجره را باز کرد:” بیا تو خب؟”
خندیدم: ” با دم جنبانکی؟”
اسمش اینه. چه بامزه!
هانی پرید و بر لبه پنجره نشست. گفتم: ” مواظب باش. ممکنه بپره و بره.”
فکر کنم منظور این پرنده کوچیکه همین باشه. داره آزدیاشو به رخ هانی بیچاره می کشه.
یاد قصه طوطی و بازرگان افتادم و لبخند زنان گفتم: “اما نمی دونه که دستشو خوندیم و اگه امشب هانی خودشو به مردن بزنه هم پنجره را باز نمی کنیم.”
احسان پرده را کنار کشید. آفتاب گرمی خودش را روی مبل و فرش قرمز دستباف پهن کرد. پرنده کوچک پر زد و رفت. احسان رفت و نشست پشت لپ تاپش تا پایان نامه کوفتی اش را تمام کند. من هم رفتم توی آشپزخانه. گذاشتیم هانی همان جا پشت شیشه منتظر دوست جدیدش بماند. هانی طوری بالهایش را روی زمین پهن کرد که انگار می خواهد آفتاب بگیرد. حسابی خرکیف شده بود. آفتاب، دوست جدید و منظره سبزی کمرنگ برگهای نورسته درختان بلند پشت پنجره.
چیزی نگذشت که باز دم جنبانک پیدایش شد و کوبید به شیشه غربی هال. احسان از اتاقش بیرون آمد و سعی کرد او را به سمت هانی که پشت پنجره شرقی نشسته بود، هدایت کند: ” این وره… آهای خنگه این وری بپر…”
منم پریدم و پنجره را باز کردم شاید اینطوری دو تا دوست را به هم برسانم. ولی شک و تردید رهایم نمی کرد، گفتم: ” آخه چطور ممکنه یه دم جنبانک بخواد با یه عروس هلندی دوست بشه؟”
احسان کمی فکر کرد. انتظار داشتم طبق معمول اعداد و ارقام و فرمول ردیف کند و با ذهن مهندسی جوابی پیدا کند. اما این بار وجه شاعرش غلبه کرد و گفت: ” کسی نمی دونه چی دارن به هم می گن.”
هانی بی تاب ، پرنده آزاد پشت پنجره را صدا می زد و پرنده گاه بود و گاه نبود. با خودم فکر کردم . شاید این یک نشانه است . مادرم به یادم آمد . شاید روح اوست که برای عید دیدنی به خانه ام آمده و بعد همه اموات را از ذهنم گذارندم . شاید زهره باشد و یا پدربزرگ… دلم می خواست فکر کنم بهی آقاجان است چون او بیشتر از همه بخوابم می آید و در واقع تنها کسی است که از آن دنیا به من سر می زند.

همینطور که به او فکر می کردم، چشمهایم خیس شد. لازم نبود خیسی گونه هایم را پاک کنم چون کسی نبود که ببیند و بپرسد. احسان باز خزیده بود تو اتاقش و با آن نرم افزار بد ترکیب کلنجار می رفت تا ثابت کند نمی دانم کدام عنصر با آن یکی عنصر چه غلطی می کند. در همین حین زنگ در به صدا در آمد. هانی ترسید، پرید و روی قفسش نشست. عزیزه بود. همدیگر را بغل کردیم و این اولین آغوش دوستانه سال نو بود. هیجان زده ماجرای دوستی دو پرنده را برایش گفتم. خندید. گفت چند روز پیش دم جنبانکی به شیشه پنجره او هم نوک زده و توضیح داد:” مگه شیشه شما یک طرفه نیست. روزها مثل آینه برق می زنه و این پرنده های خوش ذوق را به طرف خودش می کشه. خودشونو توی اون می بینند و …”
خوب شد بهش نگفتم که فکر می کردم روح بهی آقاجان این جاست.
#نوشین شعبانی. فروردین 96

آثاری از خانم شعبانی به چاپ رسیده است که لیست آن ها بدین گونه اند:

کتابها:

چُمچُمه خاله

ماشینی که خواندن و نوشتن یاد گرفت

همسایه های تازه

آفرین به دردونه دختر یکی یکدونه

سی گل و کبوتر دعا

هدیه ای برای دوست

جوجه های ناز پرحنا

غزال طلایی

خوشبخت ترین نخل دنیا

موجودی عجیب در سیاره درختی.

چاپ شده در سالهای اخیر :

رمان کودک می سی نو کوچولو، نشر پیدایش
شبح ترسو، انتشارات چکه
آدم برفی نقاش، علمی فرهنگی

تنظیم: میترا نامجو

این محتوا اختصاصاً برای یاد بگیر دات کام تهیه شده است استفاده از آن با ذکر منبع همراه با لینک آن و نام نویسنده یا مترجم مجاز است
برچسب ها:



 

در یاد بگیر دات کام مشترک شوید و آخرین مطالب را در ایمیل خود دریافت نمایید

نظر شما چیست؟

پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید

محدودیت زمانی مجاز به پایان رسید. لطفا کد امنیتی را دوباره تکمیل کنید.




بستن تبلیغات

تبلیغات اینترنتی در یاد بگیر دات کام



صفحه ما را در فیس بوک دنبال کنید صفحه ما را در توییتر دنبال کنید صفحه ما را در  اینستاگرام دنبال کنید صفحه ما را در لینکداین دنبال کنید