• ارسال کننده: میترا نامجو
  • تاریخ انتشار: 2017 / 09 / 03

ابوریحان بیرونی و داستانی از او

روز سیزدهم شهریور ماه، زاد روز بزرگترین دانشمند و همه چیز دان مسلمان، ابوریحان محمد بن احمد بیرونی می باشد. او عمر 75 ساله خود را به تحقیق در زمینه های ستاره شناسی، انسان شناسی، تقویم شناسی، هندشناسی و ریاضی کرده است. ابوریحان را پدر انسان شناسی و هندشناسی می دانند و به پاس زحمات این دانشمند و استاد بزرگوار، سیزدهم شهریور ماه را به نام ایشان نامگذاری کرده اند.

بیرونی بر زبان‌های خوارزمی، فارسی، یونانی، هندی، عربی، عبری توراتی، سریانی و سانسکریت چیره بود، کتب و رسالات بسیار که شمار آنها را بیش از ۱۴۶ گزارش کرده‌اند نوشت.

از آثار این دانشمند بزرگ به موارد زیر اشاره می گردد:

ابوریحان بیرونی

  • التفهیم لاوایل صناعة التنجیم در مورد ریاضیات و نجوم
  • آثار الباقیه درباب تاریخ و جغرافیا
  • قانون مسعودی نوعی دانشنامه‌ در باب نجوم و تقویم
  • کتاب تحقیق ماللهند درباره مذهب و عادات و رسوم هندوان
  • الصیدنه فی الطب کتابی درباره گیاهان دارویی
  • الجماهر فی معرفة الجواهر در شرح جواهرات و فلزها
  • الباقیه عن القرون الخالیه (اثرهای مانده از قرن‌های گذشته)، بررسی مبدأ تاریخ‌ها و گاه‌شماری اقوام مختلف
  • استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاصطرلاب، ارائه روش‌های مختلف ساخت انواع اسطرلاب
  • کتاب سدس (حکایه الاله المسماه السدس الفخر)
  • کتاب تحدید (تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن)
  • کتاب چگالیها (مقاله فی النسب التی بین الفلزات و الجواهر فی الحیم)
  • کتاب سایه ها (افراد المقال فی امر الظلال)
  • کتاب وترها (استخراج الاوتار فی الدائره)
  • کتاب پاتنجلی.

بیرونی کتاب دانشنامه خود را به نام سلطان مسعود غزنوی حاکم وقت کرد، ولی هدیه او را که سه بار شتر سکه نقره بود نپذیرفت و به او نوشت که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشته‌است، نه پول.

داستان ابوریحان و سلطان محمود غزنوی

آورده اند که «سلطان محمود غزنوی» در شهر غزنین، در باغِ هزار درخت در طبقه ی بالای کاخ، در اتاقی به همراه ابوریحان بیرونی نشسته بود. سلطان محمود رو به ابوریحان کرد و گفت: «شنیده ام که از علم ستاره شناسی خبر داری، حکم کن و بگو که من از کدام در بیرون نخواهم رفت. آن را بر تکه کاغذی بنویس و در زیر تشک من قرار بده.»

ابوریحان بیرونی «اُسطُرلاب» خواست و احوال ستارگان را اندازه گرفت و موقعیت خورشید را تعیین کرد. بعد از کمی فکر کردن، جواب سلطان را بر تکه ای کاغذ نوشت و آن را زیر تشک سلطان محمود قرار داد. سلطان محمود گفت: «آیا حکم کردی؟»

ابوریحان گفت: «بله»

سلطان محمود دستور داد تا تیشه و بیل بیاورند و در سمت شرق در کنار در چهارم، در دیگری را بکنند و او از آن بیرون رفت. سپس گفت که آن تکه کاغذ را بیاورند. سلطان محمود با تعجب تمام دید که ابوریحان بر روی کاغذ نوشته است:« سلطان از هیچ کدام از این چهار در بیرون نمی رود، بلکه بر دیوار شرقی دری می کنند و او از آن در بیرون می رود.»

سلطان محمود وقتی این مطلب را خواند بسیار عصبانی شد و دستور داد ابوریحان را از بالای قصر به پایین بیاندازند. ماموران حکم سلطان محمود را اجرا کردند و ابوریحان را از بالای بام به پایین انداختند اما در چند متری سطح زمین توری بسته شده بود که از شانس خوب ابوریحان، او روی آن تور افتاد و صدمه ای ندید.

سلطان محمود وقتی دید به او صدمه ای نرسید گفت: «او را بیاورید.»

ابوریحان را نزد سلطان حاضر کردند. او به ابوریحان گفت: «آیا از این اتفاق خبر داشتی؟»

ابوریحان گفت: « بله من می دانستم که چنین اتفاقی می افتد اما به من آسیبی نمی رسد.»

سلطان گفت: «آیا دلیلی برای حرفت داری؟»

ابوریحان غلامش را صدا زد و از او خواست تقویمی را که احوال خودش را در آن نوشته بود بیاورد. در آن تقویم احکام آن روز را پیدا کرد که در آن نوشته شده بود: «مرا از جای بلندی می اندازند اما به سلامت به زمین می آیم و تندرست بر می خیزم.» سلطان محمود با شنیدن این داستان بیشتر ناراحت شد و دستور داد او را به قلعه ببرند و زندانی اش کنند.

ابوریحان بیرونی را به قلعه غزنین بردند و شش ماه در آن جا بی گناه حبس بود. این هم نمونه ای از استبداد و زور گویی سلطان محمود غزنوی.

زندانی شدن ابوریحان

در آن شش ماه که ابوریحان در «قلعه غزنین» زندانی بود، هیچ کس حرف ابوریحان را پیش سلطان محمود نزد و وساطت او را نکرد. تنها یکی از غلامان او به قلعه می رفت و کارهای او را انجام می داد.

روزی این غلام در دشت های غزنین مشغول عبور بود که فالگویی او را خواند و به او گفت: «من در طالع تو حرف های گفتنی زیادی می بینم، به من هدیه ای بده تا آن را برای تو بگویم.»

غلام دو درهم نقره به او داد و فالگو گفت: «عزیزی از نزدیکان تو در رنج به سر می برد. او از امروز تا سه روز دیگر از آن رنج خلاص می شود و با هدیه های بسیاری به خانه بر می گردد.»

غلام که خوشحال شده بود، خواست هر چه زودتر این خبر را به ابوریحان بیرونی بدهد و او را خوشحال کند. او داستان را برای ابوریحان تعریف کرد.

ابوریحان لبخندی زد و گفت: «ای نادان! نمی دانی که در چنین جاهایی نباید ایستاد تا کسی سر کیسه ات نکند!؟ دو درهم به خاطر این نادانی ات از دست دادی.»

چنین روایت کنند که خواجه احمد حسن میمندی در این شش ماه منتظر فرصتی بود که وساطت ابوریحان را کند. عاقبت این فرصت در شکارگاه دست داد. او وقتی سلطان را خوشحال و خشنود دید، کم کم سخن را به دانش نجوم کشاند و سپس گفت: بیچاره ابوریحان که دو پیش بینی به آن خوبی کرد، به جای اینکه از شما پاداش بگیرد زندانی شد.»

سلطان محمود گفت: «خواجه بداند که من خودم هم از این اتفاق ناراحت هستم. می گویند که این مرد در جهان بی نظیر است و بعد از ابو علی سینا کسی همتای او نیست. اما چه کنم که هر دو حکمش برخلاف رای من بود و پادشاهان حکم کودکان را دارند، اگر سخنی بر وفق رای آنها نباشد عصبانی می شوند و از کوره در می روند. او می بایست حرفی میزد که موافق نظر من باشد تا از ما بهره ببرد. آن روز که ابوریحان آن دو پیش بینی را کرد، اگر یک کدام از آنها به خطا می رفت برای او خیلی بهتر بود.»

سلطان محمود سپس دستور داد تا او را از زندان آزاد کنند و یک اسب به همراه یک غلام و یک کنیز به همراه هزار دینار طلا و هدایای دیگر به ابوریحان بدهند. طبق پیش بینی فالگو، ابوریحان را بعد از سه روز آزاد کردند.

سلطان از او معذرت خواست و گفت: «ای ابوریحان، تو دانشمند بزرگی هستی و احترام تو بر ما واجب است ولی اگر می خواهی از ما بهره مند باشی، موافق میل ما حرف بزن چیزی بگو که به مزاج ما خوشایند باشد.»

ابوریحان از آن به بعد رفتارش را با سلطان عوض کرد و سعی کرد حرفی نزند که مخالف رای سلطان محمود باشد. او بعد از این که به خانه رفت به غلامش گفت:«به دنبال آن فالگو برو و او را پیدا کن.» غلام بعد از چند روز جست و جو آن فالگو را پیدا کرد و پیش اربابش آورد. فالگو شخص بسیار نادان و بی سوادی بود. ابوریحان به او گفت: « آیا از طالع خودت به هنگام تولد خبر داری؟»

فالگو گفت: «آری» و آن را به ابوریحان نشان داد.

ابوریحان در طالع فالگو نگاه کرد و دید که در هنگام تولد از استعداد پیشگویی به بهترین شکل برخوردار بوده است و به همین دلیل هر چه به دلش می آید نزدیک به حقیقت است.

تنظیم: میترا نامجو

برگرفته از کتاب چهار مقاله، گرد آوری: رحمت ا.. رضایی، انتشارات خلاق.

این محتوا اختصاصاً برای یاد بگیر دات کام تهیه شده است استفاده از آن با ذکر منبع همراه با لینک آن و نام نویسنده یا مترجم مجاز است
برچسب ها:



 

در یاد بگیر دات کام مشترک شوید و آخرین مطالب را در ایمیل خود دریافت نمایید

نظر شما چیست؟

پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید

محدودیت زمانی مجاز به پایان رسید. لطفا کد امنیتی را دوباره تکمیل کنید.




بستن تبلیغات

تبلیغات اینترنتی در یاد بگیر دات کام



صفحه ما را در فیس بوک دنبال کنید صفحه ما را در توییتر دنبال کنید صفحه ما را در  اینستاگرام دنبال کنید صفحه ما را در لینکداین دنبال کنید