• ارسال کننده: سمیه مظفری
  • تاریخ انتشار: 2018 / 11 / 14

با این ترانه ها سفری به دوران کودکی کنید

ترانه بچه ها

یکی بود یکی نبود

سر گنبد کبود پیرزنیکه نشسته بود
اسبه عصاری می کرد خره خراطی می کرد
سگه قصابی می کرد گربه بقالی می کرد
اشتره نمد مالی می کرد پشه رقاصی می کرد
مادر موش ناله می کرد فیل آمد به تماشا
پاش سُرید به حوض شا افتاد و دندونش شکس
گفت: چکنم، چاره کنم روم و به دروازه کنم
صدای بزغاله کنم: اوم اوم اوم به…!
دنبه داری؟…. نه! پس چرا می گی: به؟

 

شعرها و ترانه های کودکانه

گنجشکک اشی مشی لب بوم ما نشی
بارون میاد و تر می شی برف میاد، گندله می شی
می افتی تو حوض نقاشی کی در میاره؟ فراشباشی
کی می کشه؟ قصاب باشی کی می پزه؟ آشپزباشی
کی می خوره؟ حکیم باشی

 

مرغک خوبی داشتم خوبش نگه نداشتم
شغاله اومد و بردش سر پا نشس و خوردش

 

دویدم و دویدم سرکوهی رسیدم
دو تا خاتونی دیدم یکیش به من آب داد
یکیش به من نون داد نون و خودم خوردم، آب و دادم به زمین
زمین به من علف داد علف و دادم به بزی
بزی به من پشکل داد پشکل و دادم به نونرا
نونرا به من آتیش داد آتیش و دادم به زرگر
زرگر به من قیچی داد قیچی را دادم به درزی
درزی به من قبا داد قبا رو دادم به بابا
بابا به من خرما داد یکیش و خودم خورم، یکیش افتاد به زمین
گفتم: بابا خرما بده زد تو کُلام، افتاد تو باغچه
رفتم کُلام و بیارم آتیش به پنبه افتاد

 

گربه می گه: میو میو سگه می گه بدو بیو
آب چشمه هک شوره ماهیای توش کوره
حالا که بلبل می خونه حالا که بابا بیرونه
حسنی که باغ داره بَره ی چاق داره
بچه ها بیایین دس بزنیم داروغه چکار داره؟

 

کچل کچل کلاچه روغن کله پاچه
کچل رفته به اردو برای نصف گردو
گردو رو آبش برده کچله رو خوابش برده

 

بارون میاد قلقلچی تو جیب بابام پر نخودچی
بارون میاد ریزه ریزه تو جیب بابام پر فیروزه

 

یخ کردم و یخ کردم گربه رو تو مطبخ کردم
گربه زن عموم شد دم پختک ها تموم شد

 

شاشو شاشو شرمنده جارو به دمیش بنده
دور حیاط می گرده بچه ها بیاین تماشا

شاشو زده به حاشا!

 

بچه ها بگیریم بونه با هم بریم تو خونه
نون و پنیر و پونه ننه ننه گشنمونه

 

قوری لب طلایی نه قند داره نه چایی
عروس به این کوتاهی دوماد به این سیایی

هر دو به هم میایی

 

یک، دو، سه زنگ مدرسه
چار، پنج، شش ناظم بیا پیش
هفت، هشت، نه یک قدم جلو
ان، لن، کی و اذاٌ مش غلامحسین زنگ و بزن
فتیله فردا تعطیله
لوبیا صبح زود بیا
عدسی فردا مرخصی

برگرفته از کتاب “فرهنگ عامیانه مردم ایران” نوشته صادق هدایت، گرد آورنده جهانگیر هدایت، نشر چشمه.

این محتوا اختصاصاً برای یاد بگیر دات کام تهیه شده است استفاده از آن با ذکر منبع همراه با لینک آن و نام نویسنده یا مترجم مجاز است
برچسب ها:



 

در یاد بگیر دات کام مشترک شوید و آخرین مطالب را در ایمیل خود دریافت نمایید

نظر شما چیست؟

پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید

محدودیت زمانی مجاز به پایان رسید. لطفا کد امنیتی را دوباره تکمیل کنید.




بستن تبلیغات

تبلیغات اینترنتی در یاد بگیر دات کام



صفحه ما را در فیس بوک دنبال کنید صفحه ما را در توییتر دنبال کنید صفحه ما را در  اینستاگرام دنبال کنید صفحه ما را در لینکداین دنبال کنید