• ارسال کننده: سمیه مظفری
  • تاریخ انتشار: 2020 / 01 / 11

خطبه فدکیه حضرت زهرا (س) و جواب کوبنده حضرت به پسر ابوقحافه و ابوبکر

روایت می کند عبدالله بن حسن از پدران بزرگوارش، زمانی که ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند که مانع رسیدن فدک به حضرت زهرا (سلام الله علیها) شوند. این خبر که به حضرت زهرا (س) رسید، برخاستند و خِمار (بزرگ تر از روسری که سر و سینه و گردن را می پوشانده است) را بستند و پیچیدند. جلباب (نوعی پوشش سراسری که روی لباس ها می پوشیده اند) را طوری بر سر افکندند که محیط بر تمام بدن ایشان بود. حضرت همراه با گروهی حرکت کردند. حضرت در راه رفتن پا روی لباسش می گذاشت و راه رفتن حضرت هیچ کم از راه رفتن پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نداشت. تا این که حضرت وارد شد بر ابی بکر در مسجد در حالی که گرداگرد او را جمع زیادی از مهاجرین و انصار و دیگر مسلمین گرفته بودند. سپس میان حضرت و مردم پرده ای نصب شد.

خطبه فدکیه زهرا (س) بعد رحلت پیامبر

حضرت وقتی نشست ناله ای کرد و ناله اش آن چنان جان سوز بود که تمام مهاجرین و انصار و زن و مردی که در مسجد بودند شروع به گریه کردند و سپس مجلس متشنج شد. حضرت مقداری مهلت دادند تا این قوم آرامش پیدا کنند. حضرت بعد از آرامش مجلس شروع به سخن کرد و آغاز سخن وی حمد و ثنای الهی بود و سپس درود به پیغمبر اکرم (ص). وقتی حضرت زهرا (س) شروع به سخن کرد باز مردم گریه کردند و مجددا صبر کردند تا مردم ساکت شوند.

پس فرمود: ستایش خداوند را بر آن چه انعام فرمود و شکر خدای را بر آن چه که به انسان ها الهام کرد. ثناء خدای راست به آن چه پیش فرستاد و از عموم نعمت هایی که خداوند ابتدائا عطا نموده است و فراوانی نعمت هایی که عطا کرده است. شکر و سپاس نسبت به خداوند برای همه منت ها (اشاره به نعمت هاست) که بذل نمود برای ما. این نعمت ها از شمردن افزون است و اگر بشمرید نعمت های خدا را شمارش آن نتوانید کرد. ابتدای نعمت ها از طرف خداوند به اصطلاح ما دورتر است از آن که ما بتوانیم جزای آن را بدهیم از نظر ادراک بشر که این نعمت اول و آخر دارد. خداوند دعوت کرده است من و تو را به وسیله شکر و قدردانی و ستایش از او نسبت به نعمت هایش متصلا. خداوند طلب حمد کرده است از خلایق در مقابل کثرت نعمت ها. خداوند تکرار فرموده است دعوت شما را به امثال این نعمت ها.

گواهی می دهم خدایی جز الله تعالی ذات مستجمع جمیع صفات و شریکی برای او نیست. برای این کلمه توحید، خداوند تاویلی قرار داده و نتیجه و تاویل آن اخلاص در اعمال است. و در بر دارد همه دل ها وابستگی به خدا را. خداوند نورانی کرده است فکرها را به همان اندازه که از کلمه توحید تعقل می کنند. دیدگان قادر نیست که خداوند را رویت کند و زبان ها قادر نیست که او را آن چنان که هست توصیف کند و اوهام هم نمی تواند حقیقت او را دریافت کند.

حضرت در جمله ای اشاره به مسئله خلقت الهی دارد. خداوند به سبب قدرتش ایجاد فرمود و به خواست و مشیتش آن ها را آفرید. در حالی که این خلقتش نه برای احتیاجی بود و نه سودی هم برای او در این صورت بندی ها حاصل می شد مگر این که این خلقت موجودات برای تثبیت حکمتش بود. و خداوند خلق کرد هم چنین برای این که آگاه بسازد من و شما را بر طاعتش و برای این که ظاهر کند قدرتش را و برای آن که مخلوقات او را پرستش کنند. و نظام آفرینشی را پشتوانه و دلیل و برهان برای دعوت انبیا به سوی خداوند قرار داد. آن گاه خداوند قرار داده است پاداش بر طاعتش و کیفر بر معصیتش، برای این که بندگانش را از کارهای زشت باز دارد. برای این است که خدا می خواهد همه را به بهشت ببرد و گواهی می دهم که پدرم بنده خدا و فرستاده او بود. خداوند اختیار کرد و برگزید پدرم را قبل از این که به او رسالت بدهد و او را برگزید قبل از آن که او را مبعوث کند. این انتخاب پدرم از سوی خداوند آن گاه بود که همه خلایق پوشیده و به پوشش هول ها محفوظ بودند و هنوز موجودات به منتهای عدم مقرون بودند از آن جا که خداوند به نظام وجود علم دارد و بر آینده همه امور از ازل تا ابد آگاهی و به موقعیت مقدورات شناخت داشت. خداوند پیغمبر را مبعوث کرد تا امر خود را تمام کند و به وسیله بعثت پیغمبر خداوند همان حکمی را که از ازل داشته بود امضا کرد یعنی آن حکم ازلی را به اجرا در آورد و خداوند به وسیله بعثت پیغمبر اکرم (ص) خواسته تا مقدرات حتمی خود را تنفیذ کند.

خداوند دید امت ها از نظر دینی فرقه فرقه شده اند. آتش پرست شده اند و بت هایشان را عبادت می کنند و با این که فطرتا شناخت نسبت به خدا داشتند خدا را منکر شدند. پس خداوند به وسیله پدرم ظلمت های این امت ها و فرقه ها را مبدل به نور کرد و مبهماتشان را از دل ها منکشف کرد. و روشن کرد از چشم های آن ها پوشش هایشان را و پدرم قیام کرد در مردم برای هدایت آن ها، پس آن ها را از گمراهی رهایی بخشید و از کوری نجاتشان داد و بینا ساخت و آن ها را هدایت کرد به دین محکم و دعوت کرد آن ها را به راه راست. سپس خداوند پیغمبر را قبض روح کرد و با قبض روحی که از روی مهربانی و انتخاب بود او را به سوی خود برد و پیامبر با رغبت و از خود گذشتگی قبض روح شد پس پدرم از سختی ها و رنج های این دنیا راحت شد. همانا گرداگرد آن حضرت را فرشتگان نیک سرشت احاطه کرده اند آن حضرت مشمول رضایت پروردگار غفار و در قرب سلطان جبار است. درود خداوند بر پدرم که پیامبری الهی و امین خداوند در وحی و برگزیده و منتخب اوست.

پس حضرت (س) رو کرد به کسانی که در مسجد نشسته بودند و آن ها را مخاطب قرار داد و گفت ای بندگان خدا، مورد امر و نهی خدا هستید و شما حاملین دین خدا و وحی او هستید. شما باید امین های خدا باشید نسبت به خودتان و باید رسانندگانی باشید از ناحیه خداوند به امت ها. و آیا شما گمان می کنید که این مقام ها حق شما بود؟ سزاوار شما بود؟ برای خداوند در بین شما عهد و پیمانی است که آن را سابقا به شما گفته اند و برای خداوند میان شما یادگاری است که خداوند آن را خلیفه بر شما قرار داد. کتاب گویای خداوند که گویا به حکم الهی است، صادق است و در او هیچ باطلی راه ندارد. حجت و برهان های قرآن آشکار است، در آن پیچیدگی ای نیست. پیروان قرآن مورد غبطه و حسرت امت های دیگرند. پیروی کردن از قرآن انسان را رهبری می کند به رضوان، استماع قرآن سبب نجات می شود و به واسطه قرآن، آدمی به حجت های نورانی خدا دست پیدا می کند. و به وسیله قرآن به واجبات تفسیر شده و محرمات منع شده و دلیل های ظاهر و برهان های کافی دست می یابید و به مستحبات و مباحات و احکام نوشته شده آن دست می یابید.

خداوند ایمان را قرار داد برای پاکی شما از شرک و نماز شما را منزه می کند از کبر و زکات را قرار داد تا نفس از آلودگی پاک شود و روزی وسعت یابد و روزه را برای تثبیت اخلاص قرار داد. و حج را برای رفعت دین قرار داد و عدالت را قرار داد برای این که دل ها به هم وابسته و با هم هماهنگ شود. و اطاعت ما اهل بیت را واجب کرد زیرا موجب نظم شریعت و ملت می شود و امامت ما را محوری برای جلوگیری از تفرقه قرار داد. و جهاد را واجب قرار داد برای عزت اسلام و ذلت اهل کفر و نفاق و بردباری را برای استحقاق پاداش قرار داد. و امر به معروف را برای مصلحت اجتماعی تعیین کرد تا جامعه به فساد کشیده نشود و نیکی به پدر و مادر را واجب کرد برای مصونیت آدمی از غضب الهی و قصاص را واجب کرد برای حفظ خون ها و وفای به نذر را قرار داد تا انسان خود را در معرض مغفرت الهی قرار دهد و وفا در کیل و وزن کردن را برای این که حق دیگران ضایع نشود و نهی از شراب را قرار داد تا شما را از پلیدی ها باز دارد و دوری از نسبت زشت دادن به دیگران را واجب کرد تا خود را در معرض لعنت الهی قرار ندهید و ترک دزدی را واجب کرد تا عفیف و پاک بمانید و خدا شرک را حرام کرد تا به ربوبیت او اخلاص پیدا کنید.

پس حریم حق را پاس بدارید آن طور که سزاوار است حفظ حریم خدا. و مراقب باشید که از دنیا مسلمان بروید و خدا را اطاعت کنید در آن چه به شما امر و نهی کرده است. همانا بندگان دانای خدا از خدا بیم دارند.

ای مردم بدانید من فاطمه ام و پدرم محمد (ص) است. می گویم آن هم نه یک بار بلکه تکرار می کنم و هیچ گاه در گفتارم اشتباه ندارم و کارهایی که انجام می دهم بر خلاف حق نیست. هر آینه رسولی آمد از خودتان برای شما، وقتی بر شما سختی و فشار وارد می شد برای او سخت و ناگوار بود در هر چه که خیر شما در آن قرار داشت او حریص بود و نسبت به مومنین مهربان بود. و اگر مراجعه کنید به نسب پیغمبر اکرم (ص) و او را بشناسید می فهمید که او پدر من است نه پدر زن های شما و او برادر پسر عموی من است نه برادر مردان شما. و چه سعادتمند است کسی که به او نسبت داده شود.

پیغمبر (ص) ابلاغ کرد رسالتش را در حالی که مردم را صادقا انذار می نمود. در حالی که پیامبر به راه و روش مشرکین پشت پا زده بود. در حالی که ضربه به کمر مشرکین زد و گلوگاه آنان را گرفت. در حالی که مردم را به وسیله حکمت و استدلال و موعظه نیکو دعوت می کرد. پیغمبر با دست خودش بت ها را می شکست و به سرهای مشرکین ضربه وارد می کرد. تا این که مشرکین هزیمت و عقب نشینی کردند و از بین رفتند و تاریکی شب کنار رفت و صبح آشکار شد. و حق از آن موضع خالصش هویدا شد. و رهبر دین به سخن آمد و حنجره های دهان شیاطین لال شد و جمعیت نفاق هم هلاک شد. و باز شدند گره های کفر و شقاق و شما به کلمه توحید و اخلاص سخن گفتید.

حال آن که شما در میان عده ای از انسان های آبرومند و رو سپید و شکم خالی بودید، همان کسانی که خداوند پلیدی ها را از روح آن ها برده بود و آن ها را پاکیزه گردانیده بود. و شما در پرتگاه جهنم بودید و محل چشیدن و آشامیدن تشنگان بودید و محل فرصت طمع کاران بودید و مثل آتشی که هر کسی از آن چیزی بر می دارد و می برد. و شما محل قدم ها بودید، از آب های کثیف گودال های بیابان می خوردید و غذای شما پوست دباغی نشده یا برگ درختان بود. مردم ضعیف و مطرود جامعه انسانیت بودید. آن قدر ضعیف بودید که می ترسیدید مردم از اطراف، شما را به بندگی بگیرند و ببرند. پس خدا شما را به وسیله پدر من محمد (ص) نجات داد. بعد از همه این حوادث ناگوار و آن افراد متهور بی منطق از مشرکین و گرگ های عرب که پیغمبر به آن ها مبتلا شد.

پیامبر مبتلا شد به متمردین از اهل کتاب. هر وقت این ها آتش جنگ می افروختند خداوند آن را خاموش می کرد. هر گاه شاخ شیطان ظاهر می شد یا هر گاه دهان باز کننده ای از مشرکین دهان باز می کرد و می خواستند علیه مسلمین فتنه به راه اندازند، برادرش را در دهان حوادث می انداخت. و علی نیز از میدان باز نمی گشت مگر وقتی که گوش های آن ها را زیر پا له و شعله فتنه آنان را با شمشیرش خاموش کرده بود. این کارها را علی (ع) کرد نه شماها. علی سخت در راه خدا مبارزه کرد و در انجام دستورات الهی سختکوش و تلاشگر بود. علی (ع) نزدیک ترین اشخاص به رسول خدا (ص) بود. و او آقا، سرآمد، سرور و سالار اولیای خدا بود. خیر خواهی بود که جدیت و فعالیت داشت و سرزنش سرزنش کنندگان هم در او که در راه خدا کوشش می کرد اثر نداشت و در همان حال شما در رفاه عیش و خوش گذرانی و ساکت و آرام در امنیت بودید.

منتظر رسیدن بلاها بر ما بودید و منتظر اخبار بودید و دسته سوم آن ها که هنگام پیش آمد کردن حوادث عقب نشینی می کردید و از صحنه جنگ فرار می کردید. پس هنگامی که خداوند برای پیامبرش منزلگاه انبیا و محل اصفیا را برگزید، حسکه نفاق از شما ظاهر شد. و لباس دین بین شما کهنه شد و در نتیجه آن گمراهان که ساکت بودند زبان در آوردند و ناطق شدند و افراد فرومایه گمنام در صحنه ظاهر شدند. و یک نوع افراد بی باک از گروه باطل به صدا در آمده اند و همین ها در جمع شما مشغول تحرک اند و شیطان هم سرش را از مخفی گاه بیرون کشید و شما را صدا زد. پس شما را دید که دعوت او را اجابت می کنید و برای این که شما برای رسیدن به پست و مقام دنیوی به او نگاه می کنید. و آن گاه شیطان از شما خواست برخیزید پس دریافت کرد که شما آدم های سبکی هستید. و شیطان شما را تحریک کرد پس دید شما غضبناک شدید. پس شما مشغول داغ کردن غیر شترهای خودتان شدید (کنایه از تجاوز از حریم خود و ورود به حریم دیگران) و در محلی برای آب خوردن وارد شدید که جای آب خوردن شما نبود.

و این در حالی بود که هنوز عهد و پیمان شما به پیغمبر نزدیک است و هنوز جراحت ناشی از رحلت پیغمبر باز و وسیع است و جراحتی که از ناحیه وفات پدرم وارد شد هنوز التیام نیافته است و هنوز رسول خدا دفن نشده بود. با عجله اقدام کردید و خیال کردید که اگر این کار را نکنید فتنه ای روی می دهد.

بدانید که با این کار شما در فتنه سقوط کردید و به راستی جهنم بر کافران احاطه دارد. این کار از شما دور باد و چه شده است شما را که چنین کردید، با این که از جریانات آگاه بودید و به کدام راه منحرف شده اید؟ و حال آن که کتاب خدا بین پشت های شما بود (قرآن پشتیبان شما بود یا شما آن را در میان داشتید و از آن محافظت می کردید). در حالی که اوامر قرآن کریم روشن و احکام آن درخشنده و علم های آن بلند و غالب و نواهی آن تبیین شده و اوامر آن واضح است. و قرآن را پشت سر انداختید. آیا از قرآن رو گردان شدید یا غیر قرآن را ملاک حکم خود قرار داده اید؟ چه بد است برای ستمکاران آن چه را که به جای قرآن اختیار کردند. کسی که غیر از اسلام دینی را انتخاب کند هیچ وقت آن دین از او پذیرفته نمی شود و در آخرت هم از زیانکاران است. و شما صبر نکردید مگر به اندازه ای که این مرکب خلافت ساکت و آرام شود. و به مقداری که شتر آرام گیرد و افسار آن در اختیار شما قرار گیرد. و آتش زنه را آوردید و شروع کردید به شعله ور کردن آتش و آن آتش را به جاهای دیگر هم سرایت داده اید و به آن ندای شیطان گمراه کننده پاسخ مثبت دادید. شما انوار دین خدا را که روشن بود خاموش کردید و سنن پیامبر برگزیده خدا را خاموش کردید.

شما به تدریج منفعت خلافت را آشامیدید. به صورت مخفی بر علیه اهل بیت و فرزندان پیغمبر (ص) قدم بر می دارید. ما اهل بیت در مقابل مُدای شما صبر می کنیم (مُدی یعنی بریدن کاردها یعنی ما در برابر شما صبر می کنیم مثل صبر کسی که با چاقوهای بزرگ اعضایش را قطعه قطعه کنند و به او ضربه بزنند و او هم صبر کند) و مثل فرو رفتن سر نیزه در بدن انسان.

و شما گمان می کنید که ما از پیامبر اکرم (ص) ارث نمی بریم. آیا شما حکم زمان جاهلیت را انتخاب کرده اید؟ چه کسی بهتر از خدا حکم می کند در نظر آنان که اهل یقین اند؟ آیا شما نمی دانید؟ آری برای همه شما مثل خورشید روشن است که من دختر پیغمبر هستم. ای مسلمانان آیا من مغلوب شوم بر ارثم؟ ای پسر ابی قحافه آیا در قرآن آمده که تو از پدرت ارث ببری ولی من از پدرم ارث نبرم؟ همانا یک سخن دروغی را نسبت دادی. آیا شما عمدا کتاب خدا را ترک کردید و پشت سر انداختید؟ آن جا که قرآن می گوید سلیمان از داود ارث برد و آن چه حکایت کرده از داستان یحیی که زکریا به خداوند گفت: پروردگار من از جانب خودت به من ببخش جانشین و ولیی که از من ارث ببرد، ولی کسی است که پشت سر می آید و ولی میت یعنی کسی که از بازماندگان میت است. و خویشاوندان بعضی به بعضی دیگر در کتاب خدا سزاوارترند و سفارش می کند خداوند شما را که برای پسران دو سهم دختران را قرار دهید و می گوید انسان همین که نشانه های مرگ را در خود دید اگر چیزی دارد باید برای والدین و خویشاوندان به نیکی وصیت کند این حقی است بر متقین. شما گمان کردید که من بهره ندارم و من از پدرم ارث نمی برم و یا بین من و پدرم نسبتی نیست؟ آیا خداوند آیه ای دارد که اختصاص به شما دارد و پدر من از آن استتثنا شده؟

آیا می گویید که اگر دو نفر از دو دین بودند از یکدیگر ارث نمی برند. این مطلب را من هم قبول دارم اما مگر من و پدرم از یک دین نیستیم؟ آیا شما نسبت به عام و خاص قرآن از پدر و پسر عمویم داناتر هستید؟ اکنون ای ابن ابی قحافه این فدک را در حالی که افسار و جهاز او آماده است بگیر تا در روز حشر تو را ملاقات کند. خداوند داور خوبی است و پیغمبر هم رهبر خوب ما در قیامت است و قیامت هم خوب وعده گاهی است. و هنگام قیامت است که زیان کارها وضعشان آشکار می شود و دیگر در آن روز اظهار پشیمانی سودی برای شما ندارد و برای هر خبری وعده گاهی است و به زودی می فهمید بر چه کسی عذاب خوار کننده نازل می شود. و به زودی می فهمید بر چه کسی عذاب پایدار حلول می کند.

سپس حضرت نگاهشان را به طرف انصار انداختند و فرمودند: ای جماعت جوانمردان و ای بازوان دین و شریعت. و شمایی که از اسلام محافظت می کردید. پس چه شده که در شما نسبت به حق خودم سستی می بینم؟ و آیا خوابتان برده در این ظلمی که به من شده؟ آیا پدرم پیغمبر اکرم (ص) نفرمودند که: احترام هر شخص را با احترام به فرزندانش حفظ می کنند؟ آیا نفرمودند احترام به فرزند احترام به پدر است؟ اما چه زود حادثه آفریدید و چه زود چربی ها از بینی های شما خارج شد (کنایه ای است یعنی آیا شما هم مثل کسی شده اید که جانش را دارد آرام آرام از دست می دهد؟)

و حال آن که شما به آن چه من از شما می خواهم توانایی دارید و توانایی شما از بین نرفته است. آیا می گویید پیغمبر مُرد و تمام شد. آری رحلت پیغمبر مصیبت بزرگی بود و سستی یا شکاف پهناور بر اثر این مصیبت به وجود آمده و آن همبستگی را از بین برد. و زمین به واسطه رحلت پیامبر تاریک شد و خورشید و ماه رو به تاریکی نهادند. و آرزوها به ناامیدی کشیده شد. و کوه ها همه خاشع شدند و حریم پیامبر ضایع شد و حرمت پیغمبر را هنگام مرگش زایل کردید و از بین بردید. به خدا قسم مثل این حادثه ها، پیشامدهای بزرگی بود که هیچ مصیبتی مانند آن نیست و هیچ نظیر نداشت. این مصیبت را خداوند جل ثنائه در آُستانه خانه های شما و در شامگان و صبح گاهان خبر داده بود آن هم با صدای بلند، با ندا و فریاد و خواندن یعنی با تلاوت و با نغمه.

و قرآن خبر داده از آن چه که به انبیای الهی و فرستادگان خداوند در گذشته رسیده. این مرگ حکم قطعی و قضای الهی برای همه کس است. خداوند می فرماید: محمد نیست مگر رسول خدا که قبل از او هم پیامبرانی آمدند حال اگر این پیغمبر رحلت کند یا کشته شود شما عقب گرد می کنید؟

به هر حال همه پیامبران قبلی هم وفات کردند و این مرگ هم یک حکم الهی و قضای حتمی است. اما بدانید با عقب گرد کردن و برگشتن برخی به جاهلیت گذشته، ضربه ای به خدا نمی رسد و جزای خدا برای آن هاست که پا برجا ماندند و شاکر بودند.

ای فرزندان قیله، آیا من خرد شوم از میراث پدرم در حالی که شما مرا می بینید و صدای مرا می شنوید و صدای شما را می شنوم و در یک اجتماع هستیم. همه شما زیر پوشش دعوت من بودید و همه شما هم از خبرها آگاه شدید. و این در حالی است که شما نیروی انسانی و ابزار و توان هم دارید. و سلاح و سپر هم نزد شما موجود است. مکررا دعوت من به شما می رسد اما پاسخ نمی گویید. و شما که به جنگ آوری و خیر و صلاح معروف هستید و آن نخبه هایی بودید که انتخاب شدید، شما مردان خیری هستید که برای ما اهل بیت انتخاب شدید.

حضرت در این عبارات به سوابق انصار اشاره می کند و می گوید شما برای دفاع از پیامبر (ص) و دین خدا مبارزه ها کردید، با سران عرب جنگیدید و سختی ها و رنج ها را تحمل کردید و با ملت ها و افراد بُهم مبارزه کردید. (بُهم احتمالا آدمی که عقل ندارد و بی منطق است).

ما و شما که زایل نشده ایم، ما و شما چنان بودیم که امر می کردیم و شما هم اجابت و عمل می کردید. تا این که به وسیله ما چرخ اسلام به گردش در آمد و برکات روزگار مثل شیر خوردنی جریان پیدا کرد و زیاد شد. و طغیان و دروغ ساکت شد و آتش های کفر خاموش گردید. بعد از همه این ها حال چه شد که مجرم هستید. و شما بعد از اعلان حق، آن را پنهان کردید و بعد از اقدام، به گذشته خود رجوع کردید و بعد از ایمان آوردنتان مشرک شدید.

بدا به حال گروهی که پیمان ها یا قسم های خود را شکستند پس از آن که پیمان بسته بودند.

تصمیم گرفتند که پیغمبر را از مدینه بیرون کنند و اینان توطئه را علیه شما آغاز کردند. آیا از آن ها می ترسید حال آن که خداوند سزاوارتر است که از او بیمناک شوید اگر مومن باشید. همانا می بینم که شما در راحت طلبی و خوش گذرانی فرو رفته اید. و شما دور کردید آن که را که سزاوار به امر و نهی بود. شما با راحت طلبی خلوت کردید و نجات دادید خودتان را از تنگی و مضیقه به سوی وسعت و آسایش و راحتی. پس آن چه را که حفظ می کردید دور انداختید و آن چه مثل غذای گوارا خورده بودید بالا آوردید.

اگر شما و هر چه انسان بر روی زمین است همه با هم کافر شوید خدا از همه بی نیاز و ستایش شده است.

من گفتم آن چه گفتم در حالی که شناخت داشتم که یاری نکردن با شما آمیخته شده و می دانستم که سخنان من در شما اثر ندارد چون شما را می شناسم که نسبت به ارزش های معنوی بی تفاوت شده و در رفاه مادی فرو رفته اید و بی وفایی هم چون لباس، دل های شما را در خود جای داده است. اما این ها را گفتم به خاطر جوشش روحم، به خاطر سوزش دل من و برای کُند شدن و از کار افتادن سر نیزه. و چون دیدم غصه سینه ام را دارد می ترکاند. و گفتم تا اتمام حجت کرده باشم. حال این فدک. طنابش را محکم ببندید. پشت این مرکب مجروح و پای آن لنگ است و ننگ و عار آن باقی می ماند و داغ غضب الهی همواره بر اوست. و به علاوه ننگ ابدی هم به همراه دارد. و شما را می رساند به آتشی که خداوند روشن کرده و طلوع بر دل ها می کند یا دل ها از آن آگاه می شود. پس بدانید شما در دیدگاه خدا دارید عمل می کنید. و ستم کاران به زودی می فهمند که چه عاقبتی دارند.

و من دختر پیغمبر شما هستم که برای انذار شما از عذاب شدید، آمده بود. پس هر کاری می خواهید بکنید ما هم آن چه وظیفه داریم انجام می دهیم. و شما منتظر باشید ما هم منتظر می مانیم.

سپس ابوبکر شروع کرد به پاسخ دادن. نام ابوبکر عبدالله و نام پدرش عثمان بوده.

ابوبکر گفت: ای دختر پیغمبر، پدر تو نسبت به مومنین با عطوفت و بزرگی و رافت و مهربانی برخورد می کرد و فقط در مقابل کفار بود که به منزله عذاب دردناک و کیفری بزرگ بود.

اگر بخواهیم سنت پدرت را جستجو کنیم، می بینم که او پدر توست نه پدر زن های دیگر، و او برادر شوهر توست نه سایر دوستان. پیامبر شوهر تو را بر همه بستگان مقدم می داشت و با او در هر امر بزرگی همراهی می کرد. دوست نمی دارد شما را مگر سعادتمند، و دشمن نمی دارد شما را مگر شقاوتمند. شما عترت پاک پیغمبر و برگزیده خدا هستید. شما راهنمایان ما بر خوبی ها هستید و شما راهنمایی هستید برای ما به سوی بهشت. و تو ای بهترین زنان و دختر بهترین پیامبران، تو در گفتارت صادق هستی و در عقل و درایت از سابقین هستی.

تو نباید از حقت منع شوی و هیچ کس هم نباید حرف های تو را رد کند.

ابوبکر می گوید: به خدا سوگند که من از رای پیغمبر اکرم (ص) تجاوز نکردم و عمل نکردم مگر به اذن و اجازه آن حضرت (اشاره به این که کار من با اجازه پدرت بود) و پیشرو هیچ وقت به اهل خودش دروغ نمی گوید (یعنی من پیشروی شما هستم در راهبری) و من خدا را گواه می گیرم و گواهی خداوند کافی است که من شنیدم پیغمبر (ص) می فرمود: ما گروه پیامبران، طلا و خانه و زمین و وسایل زندگی برای کسی به ارث نمی گذاریم و ما کتاب و حکمت و علم و نبوت را به ارث می گذاریم و آن چه را که از وسایل زندگی داریم بعد از ما از آنِ ولی امر مسلمین است در صورتی که احکام او احکام الهی باشد.

ابوبکر می گوید: ما این فدک را که از شما گرفتیم برای تهیه اسلحه و اسب قرار دادیم تا مسلمین را مجهز کنیم تا با کفار جهاد کنند و متجاوزین را سر جای خود بنشانند. و من این کار را هم سر خود نکردم بلکه به اجماع مسلمین عمل کردم.

و تو سرور امت پدرت و درخت پاک فرزندانت می باشی، کسی منکر فضیلت شما نیست و من از اصل و فرع شما نمی گذرم (یعنی احترامت را نگه می دارم) حکم شما نافذ است اما فقط نسبت به آن چه من در دست خود دارم. حال آیا شما می بینی که من در مورد این امر فدک با پدر شما مخالفت کردم؟

حال حضرت زهرا (س) شروع می کند به پاسخ دادن و می فرماید:

سبحان الله، هیچ گاه پدر من از کتاب خدا اعراض نکرد و با احکام قرآن مخالفت نکرد، بلکه همواره از احکام قرآن تبعیت می کرد و دنباله رو سوره های قرآنی بود. یعنی از همان آیه ها که برای تو خواندم هم پیروی می کرد. آیا شما همگی مجتمع شده اید برای خیانت؟ بعد هم برای خیانتتان دروغ و بهتان به پدر من نسبت می دهید. و این عمل خیانتی که شما بعد از وفات پیغمبر (ص) کردید نظیر همان غائله هایی است که در زمان حیات آن حضرت انجام دادید.

این کتاب خداست که داوری عادلانه می کند و حق و باطل را از هم جدا می سازد. قرآن می فرماید: حضرت زکریا از خدا خواست فرزندی به من عطا کن که از من و آل یعقوب ارث ببرد و خداوند یحیی را عنایت کرد و در آیه دیگر می فرماید: و سلیمان از داود ارث برد. و خداوند در قرآن ارث را توزیع و واجبات ارث و حدود میراث و سهم پسر و دختر را بیان فرموده است، به طوری هم بیان فرموده که گمان ها و شبهات افراد بیهوده گو و دروغ گو را از بین برده است.

نه چنین است که می گویند، بلکه هواهای نفسانی بر شما غالب شده است.

پس باید صبر پسندیده پیشه کرد. و خداوند در مقابل آن چه شما توصیف کردید به ما کمک کننده است.

سپس ابوبکر گفت خدا و پیغمبرش راست گفتند و دختر پیغمبر هم راست گفت و تو ای دختر پیغمبر کانون حکمت، پایگاه هدایت، رکن دین و پیکره ی حجت خدایی. من نمی خواهم حق تو را از تو دور کنم و خطابه ات را هم منکر نیستم. ابوبکر می گوید: این مسلمان ها حَکَم باشند بین من و تو و شاهد میان ما باشند. این ها آمدند قلاده خلافت را به گردن من افکندند. و با اتفاق مردم گرفتم آن چه را گرفتن نه از روی خود بزرگ بینی و تکبر و استبداد و حب جاه و هوای نفس و مقدم داشتن خود بر دیگران و خود این مردم هم بر این مطلب شاهدند.

پس حضرت فاطمه (س) رو کرد به مردم و فرمود: ای مسلمانانی که خیلی سریع به طرف گفته های باطل رفتید و در مقابل کار زشتی که زیان بار است چشم خود را بر هم گذاشتید، آیا در قرآن تدبر نمی کنید یا آن که بر دل های شما قفل زده شده؟ بلکه این کارهای زشت شماست که سبب شد دل های شما را زنگار بگیرد و چشم و گوش شما بسته شود. تأویل بدی کردید و آن چه در عوض گرفتید شر است، به خدا سوگند بار سنگینی را به دوش گرفتید و عاقبت آن وخیم است زمانی که پرده ها کنار رود، آن وقت سختی های پشت پرده ظاهر می شود و از ناحیه پروردگار چیزهایی بر شما روی می کند که گمانش را هم نمی بردید در آن جاست که زیان کار آن هایی بودند که راه باطل را طی کردند.

پس از اتمام این سخنان حضرت زهرا (س) به خانه بازگشت در روایت آمده است سپس حضرت زهرا (س) به خانه بازگشت در حالی که امیرالمومنین (ع) انتظار بازگشت او را می کشید. و علی چشم به راه حضرت بود. وقتی حضرت زهرا وارد خانه شد رو به علی (ع) کرد و گفت آیا مانند یک طفل در رحم، کنجی نشسته ای و مثل افراد متهم در یک گوشه جای گرفته ای؟ تو کسی بودی که بال های باز شکاری را در هم می کوبیدی، حالا این کسانی که بی سلاح هم هستند به تو خیانت می کنند. این پسر ابوقحافه است که عطیه ی پدرم و وسیله فرزندانم را از من ربود، کوشش کرد با من دشمنی کند و او را در مکالمه ای که با من داشت دشمن ترین و لجباز ترین دشمنانم یافتم تا جایی که فرزندان قیله یعنی انصار از حمایت من دریغ کردند و مهاجرین هم خویشاوندی و کمکشان را از من باز داشتند و دیگران هم چشم خود را بستند، نه کسی از من دفاع کرد و نه کسی مانع از ظلم شد. از خانه که بیرون رفتم بغض گلویم را گرفت بود و وقتی از مسجد بازگشتم خوار برگشتم. ای علی (ع) از روزی که تندی شمشیرت را از بین بردی صورت خودت را هم ذلیل کردی تو کسی بودی که گرگ ها را از هم می دریدی حالا خاک نشین شده ای، تو چرا جلوی این حرف های باطل را نمی گیری و هیچ کار موثری برای دفع فتنه انجام نمی دهی، و من اختیاری از خود ندارم. کاش قبل از این مرده بودم و وضع تو را نمی دیدم. در این جا لحن حضرت زهرا (س) عوض می شود زیرا می بیند دل علی (ع) را به درد آورده است می فرماید:

خدایا عذر مرا بپذیر که علی در مواردی ظلم ها را از من دور کرده و از من حمایت کرده، وای بر زهرا در هر صبحدمی و وای بر من در هر شبانگاهی، (این اوج مظلومیت حضرت زهرا (س) را می رساند.) تکیه گاه ما مُرد و بازوی ما سست شد. شکایتم را به پدرم و عرض حالم را به پروردگارم ارائه می دهم پروردگارا تو از نظر قدرت از این ها نیرومند تری و قوی تر هستی و عذاب و انتقام تو از دیگران شدیدتر است.

امیرالمومنین علی (ع) فرمود: وای بر تو نیست بلکه وای بر کسی است که به تو بغض دارد و با تو به بدی رفتار می کند. خود را از خشم باز دار، ای دختر پیغمبر برگزیده و ای یادگار نبوت. در دینم عجز نشان ندادم و از آن چه بر آن توانایی داشتم کوتاهی نکردم، اگر به اندازه کفاف می خواهی روزی تو ضمانت شده است و متکفل آن هم امین است و آن چه برای تو مهیا شده بهتر از آن است که از تو منع شده. پس به حساب خدا قرار ده. خدا برای من کافی است و دیگر چیزی نگفت.

تنظیم: سمیه مظفری

برگرفته از کتاب “بحثی کوتاه پیرامون خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)” برگرفته از مباحث حضرت آیة الله حاج آقا مجتبی تهرانی، انتشارات اهل قلم

 

 

این محتوا اختصاصاً برای یاد بگیر دات کام تهیه شده است استفاده از آن با ذکر منبع همراه با لینک آن و نام نویسنده یا مترجم مجاز است
برچسب ها: -



نظر شما چیست؟

پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید

لطفا جای خالی را پر کنید







صفحه ما را در فیس بوک دنبال کنید صفحه ما را در توییتر دنبال کنید صفحه ما را در  اینستاگرام دنبال کنید صفحه ما را در لینکداین دنبال کنید