• ارسال کننده: زهرا صانعی
  • تاریخ انتشار: 2016 / 08 / 17

پسرانی كه هيچ شانسی نداشتند! – قسمت دوم

نسخه صوتی

زيباترين گل ها در خاك سياه زندگي مي كنند، و بلندترين و قوي ترين درختان از ميان تخته سنگ ها سر به آسمان مي كشند. __ جي. هالند

تنگدستي و سختي هاي روزگار ترسناك هستند و گاه باعث مرگ انسان ها مي شوند، اما باد سهمگين شمال با شلاق هاي خود از انسان جنگجويان مخوفي به نام وايكينگ ها را ساخت و همين مردان وقتي به سمت جنوب رفتند و با نسيم ملايم آنجا روبرو شدند در روياهاي خود نيلوفران آبي را مي ديدند. __ اويدا

مجسمه ساز

تنگدستي حس ششم است. __ ضرب المثل آلماني

هر مشكلي كه با آن روبرو مي شويد نه تنها بلا و مصيبت نيست بلكه يك نعمت و يك فرصت جديد است. يك شبه ره هزار ساله را پيمودن نه تنها به شما چيزي نمي آموزد بلكه هر كاري كه در آينده انجام مي دهيد را زير سوال مي برد. __ شارپه

بدون شك كساني كه امروز صنايع بزرگ جهان را اداره مي كنند در گذشته پسران فقيري بوده اند. __ سث لو

دختر بچه در يك مهماني كودكانه در كشور دانمارك رو به دوستانش كرد و گفت: « من فرزند يك قاضي هستم پدر من رييس اداره اي رده بالا است. و اونايي كه اسمشون با سن تموم مي شه در آينده هيچي نمي شن. و ما بايد حواسمون جمع باشه كه اين سن ها رو از خودمون دور نگه داريم خيلي دور!»

و دختر ديگر كه فرزند تاجري به نام پيترسن بود با عصبانيت پاسخ داد: «اما پدر اونقدر ثروتمند هستش كه بتونه 100 دلار آب نبات چوبي بخره و به بچه هايي كه پول ندارن بده. فكر مي كني پدر تو همچين پولي داره؟»

و دختر ديگر كه فرزند يك روزنامه نگار بود گفت: « و پدر من مي تونه اسم هر كسي رو كه دلش بخواد تو روزنامه بياره. هر آدمي هر قدر هم كه قوي باشه از پدر من مي ترسه.»

و پسري كه از شكاف ديوار آن ها را نگاه مي كرد تا جوجه گردان را از پشت ديوار با اجازه آشپز بچرخاند با خود فكر مي كرد: «كاش من يكي از آن ها بودم!» اما نه او هيچ شانسي نداشت او يك پسر فقير بود كه پدرش هيچگاه نمي توانست حتي يك پني پس انداز كند و بدتر از همه اينكه نام او با سن پايان مي يافت.

سال ها بعد وقتي كه آن كودكان، زنان و مرداني شده بودند برخي از آن ها اجازه يافتند از خانه اي مجلل ديدن كنند كه مملو از اشياء زيبا و گرانبها بود. آنجا آن ها با صاحب خانه ديدار كردند همان پسر بچه اي كه از ديدن ميهماني كودكان از شكافي كوچك بسيار خوشحال شده بود. او اكنون يكي از بزرگترين مجسمه سازان شده بود « تروالدسن»

آنچه خوانديد دست نويسي به جا مانده از يك نويسنده دانماركي بود كه سن آخر نامش مانع مشهور شدن و موفقيت او نشد. __ هانس كريستين آندرسن

ترجمه: علي يزدي مقدم

برگرفته از نوشته هاي: اوريسون سوئيت ماردن

مطالب مرتبط:

این محتوا اختصاصاً برای یاد بگیر دات کام تهیه شده است استفاده از آن با ذکر منبع همراه با لینک آن و نام نویسنده یا مترجم مجاز است
برچسب ها: - - -



نظر شما چیست؟

پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید

لطفا جای خالی را پر کنید







صفحه ما را در فیس بوک دنبال کنید صفحه ما را در توییتر دنبال کنید صفحه ما را در  اینستاگرام دنبال کنید صفحه ما را در لینکداین دنبال کنید