|
نتيجه
مخالفت با هواى نفس
در كتاب فرج بعد الشدة حكايت ذيل را نقل نموده كه راهبى در بلاد مصر
شهرت يافت كه او صاحب مكاشفه است ، عالمى از علماى مسلمين خيال كرد كه اين
راهب ، مسلمين را از دين اسلام خارج مى كند پيش خود گفت خوب است او را بكشم
كاردى را مسموم كرده آمد به در خانه راهب ، در را زد راهب گفت : كارد را
بينداز، اى عالم مسلمين داخل شو، آن عالم كارد را انداخت و داخل شد، و گفت :
اى راهب اين نور مكاشفه از چه جهت به تو ظاهر گشته ، راهب گفت : به خاطر
مخالفت با هواى نفس ، عالم به او گفت : آيا اسلام را قبول مى كنى ؟ راهب گفت
: بلى ،
(( اشهد ان لااله
الاالله و ان محمدا رسول الله
))
عالم گفت : چه چيز تو را به مسلمانى وادار نمود؟ راهب گفت : اسلام را بر نفس
خودم عرضه كردم نفسم مخالفت كرد من هم با نفسم مخالفت كردم و اسلام را قبول
كردم چون من به اين مقام نرسيدم جز به مخالفت با نفسم. |
|
|
|