مرا از معدن گرفته اند، و در غلافی چوبی آرام گرفتم، و تا آخر عمر در این غلاف قرار خواهم داشت، مرا تقریبا همه استفاده می کنند.
آن چیست که به دور خانه می چرخد ولی هیچگاه آنرا لمس نمی کند؟
آن چیست که پس از دادن آن به دیگران می توانید نگهش دارید؟
آن چیست که همه روز روی سرش راه می رود؟
آن چیست که موقع خشک کردن خیس می شود؟
آن چیست که به گردی یک تابه است و به گودی یک تشت، ولی با آب اقیانوس هم نمی توان آنرا پر کرد؟
پنج مرد به سمت کلیسا می رفتند چهار نفر از آنها که دویدند تا وارد کلیسا شوند خیس باران شدند اما یکی از آنها که حرکت نمی کرد خشک مانده بود.
آن چیست که اگر کسی آن را داشته باشد به کسی نمی گوید. اگر کسی آنرا بگیرد آنرا نمی شناسد. و کسی که آنرا بشناسد آنرا نمی گیرد.
آن چیست که روز را کنار پنجره می گذراند، و هنگام غذا کنار میز است و شب ها ناپدید می شود؟
وقتی که آنرا می بندم راه می رود و وقتی که آنرا باز می کنم از حرکت باز می ایستد. آن چیست؟
ان چیست که گرداگرد درخت و چوب است اما هیچگاه به داخل درخت و چوب نمی رود؟
من در خانه ای کوچک زندگی می کنم که نه پنجره دارد و نه در، و اگر بخواهم از خانه بیرون روم باید دیوار خانه ام را بشکنم. من چه هستم؟
ما را به سختی می توانی پدر و پسر بنامی چون کدام پسر است که روی سر پدرش قرار گیرد؟ این پدر و پسر چه هستند؟
در این دنیا چهار برادر هستند که همه با هم بدنیا آمده اند. اولی در حال حرکت است و هیچگاه خسته نمی شود. دومی می خورد و هیچگاه سیر نمی شود. سومی می نوشد و همیشه تشنه است. و چهارمی آوازی می خواند که خیلی خوشایند نیست. این چهار برادر که هستند؟
انگشتانت را در چشمانم فرو کن تا ارواره های مرا باز کنی در این هنگام است که هوس می افتم هر چه کاغذ و پارچه و… هست را به دهان بگیرم. من چه هستم؟
همانطور که از پل عبور می کردم مردی را دیدم که باری از چوب حمل می کرد ولی بارش نه راست بود و نه خمیده او چه نوع چوبی را حمل می کرد؟
ان چیست که به شما تعلق دارد ولی دیگران بیش از شما از آن استفاده می کنند.
آن چیست که حتی اگر نامش را صدا بزنید می شکند؟
آن چیست که فقط یکی از دو نفر را لمس می کند ولی آنها را به هم پیوند می دهد؟
آن چیست که هر چه بیشتر از آن برمی دارید بزرگتر می شود؟
آن چیست که آب را نگه می دارد اما پر از سوراخ است؟
آن چیست که شاخ دارد اما گاو نیست، بر پشتش باری سنگین دارد اما الاغ نیست، و هر گاه راه می رود پشت سرش ردی نقره ای به جا می گذارد؟
پیرمردی کهنسال است که موی سفیدش یک شب بیشتر عمر ندارد آن چیست؟
آن چیست که سرخ وارد آب می شود و سیاه از آن بیرون می آید؟
وقتی که نمی دانی آن چیست خوب یک چیزی هست اما وقتی که می دانی آن چیست می فهمی که هیچی نیست. آن چیست؟
علی یزدی مقدم
نظر شما چیست؟