در این مقاله ویژگی نویسندگان را از زبان بزرگان، مشاهیر و اهل فن می بینیم.
آنان که ترجمان افکار عامه هستند باید کاملا به مسئولیت خود واقف باشند که حقایق را در نظر عامه بگسترانند. (اتلی)
آن کس که آهنگ مولف شدن دارد نخست باید دانشجو باشد. (درایدن)
آیا می توان با محکوم کردن نویسندگان که عیوب اخلاقی را بی پرده نشان می دهند اخلاق را اصلاح کرد، این کار به شکستن آئینه ای می ماند که روی زشت را صادقانه می نمایاند. (ژول رومن)
احتیاط باید کرد، نویسندگان را در هر چه نویسند، که از گفتار باز توان ایستاد و از نوشتن باز نتوان. (ابوالفضل بیهقی)
از چهار روزنامه بیش از هزار سر نیزه باید ترسید. (ناپلئون)
افتخار واقعی در این است که آدمی کارهایی بکند که قابل نوشتن باشد، چیزهایی بنویسد که قابل خواندن باشد، چنان زیست کند که دنیا را برای زیستن در آن بهتر سازد. (چلین)
اگر نویسنده مردمان را دوست نداشته باشد خوانندگان هم مطالبش را دوست نخواهند داشت. (کولیه)
انشاء هر کس نمونه ی بارز از خود اوست. (بوفن)
اهمیت نویسندگان معروف در این است که آنچه دیگران دیده اند، اینها توانسته اند بیان کنند. (ژوبرت)
این حروف و نقطه های سیاه که بر روی اوراق کتاب پراکنده شده آئینه ی افکار انسانی است که میلیون ها مردم از خواندن آن استفاده می کنند. (پترارک)
با مردم زمانه معاشر باش ولی مانند آنان مباش. برای معاصرین خود مطالبی بنویس که به آن محتاجند نه مطالبی که می پسندند. (شیللر)
باید زندگی کرد برای نوشتن، نه نوشتن برای زندگی کردن. (ژول رنارد)
برای آدمی بهتر است اصلا به دنیا نیاید تا اینکه به دنیا بیاید و اثری از خود بر جای نگذارد. (ناپلئون)
بیش از هر چیز انسان باید برای خوش آیند خودش چیز بنویسد. (گوستاو فلویر)
پاکدامنی را در دلها نشاندن، ناپاکی را زشت نمودن، بیمزگی و لوسی را برجستگی ندادن، شالوده ایست برای هر نیک مردی که قلم در دست می گیرد، برای نویسندگی یا نقاشی یا حکاکی. (ریدرو)
تندتر از شمشیر، زبان اهل نظم و نثر است که مردم را به زشتی نام برند. (سولون حکیم)
خواندن، انسان را کامل می کند، سخنرانی و گفتگو او را حضور ذهن و سرعت انتقال می دهد، ولی نوشتن انسان را دقیق می کند. (بیکن)
خط زبان است، زبان بیان خرد است. (حضرت علی (ع))
دانش را با نوشتن پای بند کنید، آنچه حفظ شود بگریزد و آنچه نوشته شود برقرار ماند. (حضرت علی (ع))
دانش آموزید و هر کس از شما قدرت حفظ آن را ندارد آن را بنویسد و در خانه گذارد. (امام حسن مجتبی (ع))
دانشت را بنویس و در میان برادرانت بپراکن، که چون از این سرای درگذشتی، نوشته هایت را به میراث گذاری زیرا برای مردم روزگاری پدید آید که با هم تماس ندارند، مگر به وسیله نوشته های یکدیگر. (امام صادق (ع))
در گفتن و نوشتن شتاب نکنیم، تا آن کلمه را بیابیم که به مقصود نزدیکتر است. (حجازی)
دو نیرو بیش از هر چیز برای یک نویسنده لازم است یکی اینکه چیزهای تازه را مانوس سازد و دیگر اینکه چیزی مانوس را نو سازد. (جانسون)
راز هر اثر بزرگ اینست که چهره بشریت را پر بارتر و تحسین انگیزتر می کند. (آلبرکامو)
زندگی روشن و پرورش صحیح امروز مولود افکار نویسندگان دیروز است. (عفیقی پاشا)
زیاد فکر کن، کم حرف بزن و خوب بنویس.
ساختن یک کتاب همان اندازه حرفه است که ساختن یک ساعت، تنها نبوغ برای مولف شدن کافی نیست. (لابروید)
سه دشواری در کار تالیف وجود دارد، نوشتن چیزی که قابل نشر باشد، یافتن مرد شریفی که آن را نشر دهد و پیدا کردن مردان حساسی که آن را بخوانند. (کولتون)
شما بالاخره دیر یا زود خواهید رفت اما دیر یا زود خواهید رفت اما پاره های جراید باقی می ماند، کاری نکنید که یک روز کسی آن را ببیند و بر شما لعنت کند. (ژیراردون)
فکر کردن بسیار آسان است و عمل کردن بی نهایت دشوار هیچ چیز در زندگی مشکل تر از این نیست که انسان افکار خود را به عرصه ی عمل گذارد. (گوته)
قدرت قلم متکی به حق و عدالت از هر اسلحه و شمشیری قوی تر و تواناتر و برنده تر است. (امیل زولا)
مرکب نویسندگان دانا، برتر از خون شهیدان. (حضرت علی (ع))
کمرنگ ترین جوهر بهتر از قوی ترین حافظه است. (مثل چینی)
هر علمی که بر کتابت نیاید ضایع گردد. (حضرت علی (ع))
ممکن است یک نویسنده به اندازه یک سیاستمدار و یا یک جهانگشا در تغییر سرنوشت دنیا دخالت داشته باشد. (دیسرائیلی)
نویسنده و متفکر بزرگ آلمانی “توماس مان” هنگام احتضار چنین می گوید عینکم را دم دستم بگذارید تا وقتی که بیدار می شوم کتاب بخوانم.
نویسنده آن است که مردم را از پایه ی دون به پایه بلند رساند. (حکیم عمر خیام)
یگانه آثاری قابل خواندن است که نویسنده اش در آن سعی نمی کند عقاید خواننده را رهبری کند. (ناپلئون)
یک سعدی پیش از هزاران سپاه از بیداد ستمگران جلو گرفته. (حجازی)
هر وقت می خواستم یک شاهکار ادبی بنویسم ابتدا با بچه ای خردسال سرگرم بازی می شدم چون جامعه ی آنان همیشه غرق مسرت و نشاط بود، بیخود اخم نمی کردند، غصه نمی خوردند. اگر هم از چیزی مکدر می شدند، خیلی زود گذر بود و مجددا همان نشاط و سرور و خوشی پیش را آغاز می کردند. (داستایوسکی)
برگرفته از کتاب “رهنمون سخنان بزرگان، مشاهیر و نوابغ جهان” به کوشش غلامحسین ذوالفقاری، انتشارات اوسان.
تهیه و تنظیم: سمیه مظفری
نظر شما چیست؟