وب سایت یاد بگیر دات کام مصاحبه اختصاصی با خانم نوشین شعبانی نویسنده کتاب کودک انجام داده است که متن کامل آن را در مقاله های قبلی این سایت خدمت شما ارائه داده ایم.
خانم نوشین شعبانی در نویسندگی کتاب کودک پشتکار فراوانی داشته است و تاکنون موفقیت هایی نیز کسب کرده اند. از جمله، سال 1393 جزو نامزدهای کتاب سال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده و همین طور در لیست لاک پشت پرنده که بهترین کتب کودکان را انتخاب می کند جزو کتابهایی است که چهار لاک پشت گرفته است.
یاد داشتی را که در خصوص شعر معروف ابن یمین فریومدی نوشته اند، خدمتتان تقدیم می کنیم.
انسانها بدین گونه اند.
زن چهره در هم کشید و در سکوت فرو رفت. استاد چند خط شعر برایش خوانده و رفته بود. شاید برای همیشه؛ و حالا زن مانده بود و رمزگشایی این شعر آشنا. قلم به دست گرفت و نوشت:
مردمان بر چند دسته اند. اولین آنان، گروهی هستند که نمی خواهند چیزی بدانند.
آنها از صبح تا شب مشغول زندگی روزمره هستند. می خورند، می آشامند، می خوابند، کار می کنند. با همسرانشان نزدیکی می کنند و بچه دار می شوند . همه این کارها برایشان امری مسلم و انجام شدنی است و اگر در گوش شان زمزمه کنی که آیا نمی خواهی حقیقتی را که در پس زندگی است دریابی؟ سر می جنبانند، مستقیم به چشمهایت زل می زنند و در پاسخ با صراحت هرچه تمام می گویند: نه. نیازی به دانستن نیست. زندگی امر ساده ای است به سادگی نفس کشیدن. ” و باز سر در آخور دنیا می کنند تا به همان سبک و سیاق که پدرانشان زندگی می کردند، بزیند و تا زنده اند، همچون حیوانات، نباتات و هر موجود زنده ای بر مبنای غرایز وظایف شان را انجام دهند.
دسته دوم آدمیان، آنها هستند که همچون دسته اول به روز مرگی مشغولند اما خود را نادان نمی دانند.
آنها شاید درس بخوانند و مشاغل مهمی احراز کنند. سیاستمدار، کاسب، کشاورز، معلم یا پزشک باشند. در هر حال فرقی نمی کند که تحصیلاتی داشته باشند یا نه. وجه مشترک شان این است که هرگز نمی دانند در پس فراز و نشیب ها و پستی و بلندی های جهان حقیقت و معنایی هست فراتر از آن چه آنها می دانند. هدفی غایی که هر کس هر موجودی را به حرکت و جنبش وا می دارد. به این دسته نادان گفته نمی شود. عموم مردم عادت دارند که انها را «نفهم» بنامند. شاید روزی با کسی از این طیف روبرو شوی. او اظهار فضل خواهد کرد و زمین و زمان را به هم خواهد دوخت تا به تو بفهماند که در راس هرم فرهنگ و اندیشه و یا ثروت و قدرت قرار دارد و دیگران هیچ نمی دانند. احتمالا تو به حرفهایش گوش خواهی کرد و در دل به او و ندانستن هایش خواهی خندید و او را به حال خود رها خواهی کرد تا مغرورانه به پیش بتازد و می دانی که او هر کس و هر چیزی را فدای جهالت خود خواهد کرد.
دسته سوم کسانی هستند که نمی دانند اما از ندانستن خود آگاهند.
ادعا و اولدرم بلدرم ندارند. دنبال گردنکشی و تحقیر دیگران نیستند. آنها شرمسارانه خود را کنار می کشند و بی ادعا به زندگی خود ادامه می دهند. سرشان به کار خودشان گرم است، راه خود را می روند و سعی می کنند به دست و پای کسی نپیچند و مزاحم کسی نباشند. این انسانهای ساده و نادان یک آگاهی بزرگ دارند: بسیاری چیزها در جهان پر رمز و راز هست که ما نمی دانیم و لذا در برابر عظمت جهان سر تعظیم فرو می آوریم.
این افراد چون لیوانهایی خالی هستند که روزی از معنا و آگاهی پر خواهند شد.
و اما دسته چهارم،
گروهی هستند که حقایقی را درک کرده اند، به واسطه برخی تجربیات و یا شهود از چند و چون زندگی و چرایی آن آگاهند؛ اما نیاز به تلنگری دارند تا با آگاهی خود ارتباط برقرار کنند. آن را ببینند و بر هوشیاری خود بیفزایند. شاید پیامبران، موعظه گران و راهنمایان قبل از همه برای هدایت این دسته از مردم مبعوث و انتخاب شده اند زیرا آنها منبع دانش های از هم گسیخته و آگاهی های پراکنده و شهود ندانسته اند و نیازمند کسی که آنها را به خود بیاورد و بیدار کند. آنگاه به راحتی مراتب کمال را طی خواهند کرد و به اهداف زندگی شان تحقق خواهند بخشید.
دسته پنجم فرهیختگانی هستند که روح هستی را به خوبی می شناسند.
بر دانش زمان خود مسلط اند و از خویشتن غافل نیستند. هدف زندگی شان را می شناسند و آگاهانه در راه آن قدم بر می دارند. این انسانهای باشرف یک سرو گردن بالاتر از زمان و مکان خود قرار دارند و زندگی دنیا بر مدار آنها می چرخد. گرچه دسته ششمی ها از آنها برترند.
افرادی که با وجود برخورداری از همین اندازه خود آگاهی و جهان آگاهی و هستی شناسی می دانند که دانسته هایشان در برابر عظمت هستی نا چیز و بی مقدار است. آنها به درستی دریافته اند که هر چه آموخته اند در برابر اقیانوس بیکران هستی، ذره ای بیش نیست. پس متواضعانه به ندانستن خود معترف اند. این گروه که همواره درصدد دانستن و بیشتر دانستن هستند هرگز بر علم و مراتب و مقامات معنوی خویش غره نمی شوند، زیرا حقارت خود را در برابر بزرگی خالق شناخته اند و تا زنده اند در اوج حیرانی به سر می برند و با این حال تشنه آموختن و رشد و پیشرفت هستند. این دسته سعادتمندانند.
زن قلم را روی دفتر رها کرد و اندیشید: پس جایگاه عاشقان کجاست؟
عاشقان، همان ها که محو زیبایی و جمال خالق و هستی، از خود بی خود شده اند. همان ها که گمشده سرزمین دانستن نیستند بلکه در وادی عشق پایکوبی می کنند. می رقصند و می چرخند. زن دوباره قلم را برداشت و سر خط نوشت: و اما عاشقان …
#نوشین_شعبانی
امیدواریم از این دست نوشته خانم نوشین شعبانی لذت برده باشید. دست نوشته های دیگری را در مقاله های بعدی تقدیم تان می کنیم.
میترا نامجو
نظر شما چیست؟