علی (ع) که بود؟ داستان شهادت آن حضرت
در وب سایت یاد بگیر دات کام درباره حضرت علی (ع) چندین مقاله آورده شده است که برخی از آنها:
سخنانی از حضرت علی (ع)، خطبه ای از حضرت علی (ع) در طلب باران، از امیرالمومنین معنی ایمان را پرسیدند، فرمود:، از مناقب امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)، فضایل و ارزشهای اخلاقی اجتماعی از نگاه امیر المومنین علی (ع) و الگوی انسان کامل.
در این مقاله ابتدا به معرفی حضرت علی (ع) و بیوگرافی او می پردازیم سپس از صفات و اخلاق او جملاتی را بیان کرده ایم و در نهایت علت و نحوه شهادت آن حضرت را بیان کردیم.
معرفی حضرت علی (ع)
اسم: علی
لقب: مرتضی
کنیه: ابوالحسن
ولادت: جمعه 13 رجب، سی سال بعد از عام الفیل.
شهادت: شب جمعه 21 رمضان سال چهلم هجری.
مدت عمر: 63 سال
مدت امامت: 30 سال.
مدت خلافت: نزدیک 5 سال.
محل ولادت: داخل کعبه در شهر مکه.
محل دفن: نجف اشرف.
همسران: فاطمه سلام الله علیها، خولی بنت جعفر بن قیس، ام حبیب دختر ربیعه، امامه، اسماء بنت عمیس، لیلی التمییه، ام البنین، ام سعید بنت عروة بن مسعود ثقفی، ام شعیب مخزومه.
فرزندان: شیخ مفید (ره) فرزندان آن حضرت را 27 تن که 11 پسر و بقیه دختر ذکر کرده است ولی در برخی منابع دیگر، تعداد فرزندان را متفاوت بیان کرده اند.
فرزندان پسر:
امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، محمد، عمر، عباس، جعفر، عثمان، عبدالله اکبر، محمد اصغر، عبدالله، یحیی، عون، عثمان اصغر، جعفر اصغر، عباس اصغر، عمر اصغر، عبدالله اصغر، محمد اوسط.
فرزندان دختر:
زینب (س)، ام کلثوم (س)، رقیه کبری، ام الحسن، رمله، نفیسه، زینب صغری، ام هانی، ام الکرام، جمانه، امامه، ام سلمه، میمونه، خدیجه، فاطمه، رمله صغری، ام کلثوم صغری، رقیه کبری.
مادر هر کدام از فرزندان مذکور:
فاطمه سلام الله علیها مادر امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، زینب (س) و ام کلثوم (س).
خولی بنت جعفر بن قیس مادر محمد.
ام حبیب دختر ربیعه مادر عمر و رقیه کبری (دوقلو)
ام البنین بنت حرام بن خالد کلابی مادر عباس، عون، جعفر و عبدالله اکبر.
لیلی بنت مسعود دارمیه مادر محمد اصغر و عبدالله.
اسماء بنت عمیس مادر یحیی.
ام سعید بنت عروة بن مسعود ثقفی مادر ام الحسن و رمله
ام شعیب مخزومه مادر نفیسه، زینب صغری و رقیه صغری.
امامه بنت زینب دختر رسول خدا (ص) مادر محمد اوسط.
جنگ هایی که علی (ع) در آنها شرکت جست:
جنگ بدر: اولین جنگی که برای مسلمین پیش آمد جنگ بدر بود و علی (ع) در آن جنگ شجاعان قریش مانند ولید، شیبه، عاص، حنظله، طعمه، نوفل و امثال آنها را کشت.
جنگ احد: بعد از پایان جنگ، وقتی محافظین تنگه مهم منطقه از دستور پیامبر (ص) سرپیچی کردند و با مشاهده طلیعه پیروزی لشکر اسلام، برای جمع آوری غنائم محل خود را ترک کردند، دشمن از غفلت آنها سوء استفاده نمود، کوه را دور زد و به مسلمانان حمله کرد، در نتیجه شکست سختی نصیب لشکر اسلام شد و مسلمانها فرار کردند جز علی (ع) و عده کمی که در مقابل دشمن مقاومت نمودند. پس از نبردی سخت دشمنان را از اطراف حضرتش دور کرد، و در اثر همین رشادت بود که جبرئیل ندا داد:
“لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی”: شمشیری جز ذوالفقار و جوانمردی جز علی نیست.
جنگ احزاب (خندق): در این جنگ علی (ع)، عمرو بن عَبدِوَد سردار سپاه دشمن را کشت و لشکر اسلام پیروز شد. در همین جا بود که پیامبر (ص) در شجاعت علی (ع) فرمود:
ضربتی که علی (ع) در روز جنگ خندق، بر عمرو بن عَبدِوَد زد بهتر از عبادت تمامی جن و انسان است.
جنگ خیبر: در این جنگ، مرحب سردار سپاه یهودیان بدست آن حضرت کشته شد و درِ قلعه خیبر نیز توسط حضرت علی (ع) از جای خود کنده شد و به این طریق مسلمانان وارد قلعه شدند و پیروزی نصیب آنها شد.
جنگ حنین: در این جنگ مسلمین شکست خورده و فرار کردند و تعداد اندکی نزد پیامبر (ص) ماندند و جنگیدن را ادامه دادند که علی (ع) فرمانده آنها بود. آن حضرت ابوجرول را کشت و با شکست مشرکین، مسلمانان به پیروزی رسیدند.
پایه گذاری علوم مختلف توسط علی (ع):
علم تفسیر قران کریم که ابن عباس مفسر بزرگ آن است، توسط حضرت علی (ع) به او آموخته شد.
علم نحو در زبان عربی از اختراعات آن حضرت بود که به ابوالاسود دئلی تعلیم نمود.
علم فقه در منابع روایی و احادیث اخبار زیادی از آن حضرت وجود دارد.
خود آن حضرت از علم خود در مراحل مختلف مکرر خبر داد و فرمود: قبل از آنکه مرا از دست بدهید هر چه می خواهید بپرسید. و نیز اشاره به سینه مبارک خود می کرد و می فرمود: بدرستی که در اینجا علوم بسیاری وجود دارد.
علی (ع) که بود؟
– زاهدترین مردم بعد از رسول خدا (ص)، حضرت علی (ع) بود، لباسش از همه خشن تر و غذای او نان جوین بود، سر کیسه نان خود را مهر می زد تا مبادا فرزندانش از روی مهربانی روغن به نان داخل کیسه بمالند.
– معمولا نان را بدون خورش می خورد، مگر گاهی که با نمک یا با سرکه میل می فرمود.
– گفته اند که در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان (شب ضربت خوردن آن حضرت) افطار، مهمان ام کلثوم بود، وقتی دختر حضرت دو نوع غذا در سفره حاضر کرد به او گفت: مگر نمی دانی من از رسول خدا (ص) متابعت می کنم و دو نوع غذا با نان نمی خورد، بعد دستور داد ام کلثوم شیر را بردارد و خود با نان و نمک افطار فرمود.
– شیخ مفید روایت کرده که وقتی حضرت جهت دفع فتنه اصحاب جمل به سوی بصره در حرکت بود، در صحرای ربذه فرود آمده بودند، اصحاب جهت استماع سخنرانی آن حضرت در نزدیکی خیمه ایشان اجتماع کردند. ابن عباس می گوید: جهت خبر دادن به حضرت از اجتماع مردم وارد خیمه امام شدم، و او را در حالی که وصله ای به کفش خود می دوخت یافتم، به او عرض کردم اگر به اصلاح امور ما بپردازی، ما نیازمندتریم تا اینکه وقت خود را صرف پینه زدن به کفشی کنی که دیگر جای وصله زدن ندارد.
حضرت پاسخ مرا نداد تا از اصلاح کفش خود فارغ شد و آن را نزد لنگه دیگرش گذاشت و از من سوال کرد که این یک جفت کفش چقدر ارزش دارد؟ گفتم: چون خیلی پاره و وصله دار است، هیچ قیمتی ندارد.
فرمود: در عین حال چقدر می ارزد؟ گفتم: یک درهم یا کمتر از آن، فرمود: به خدا قسم این یک جفت کفش نزد من از فرمانروایی و خلافت بر شما بیشتر ارزش دارد، مگر اینکه بتوانم اقامه حق یا دفع باطلی بنمایم.
– معاویة بن ابوسفیان که از دشمنان آن حضرت محسوب می شود می گوید: اگر علی (ع) مالک خانه ای پر از طلا و خانه ای پر از کاه باشد، طلا را بیشتر و زودتر تقسیم و انفاق می کند، مکرر آن حضرت بیت المال را تقسیم کرده و جای آن را جاروب می نمود و در آنجا دو رکعت نماز می گذارد، به همین دلیل وقتی از دنیا رفت چیزی از خود باقی نگذاشت.
– علی (ع) آنقدر با اخلاق و گشاده روی بود که حتی عمر گفته بود که علی صلاحیت خلافت را ندارد چون خیلی خوش طبع است.
– در جنگ صفین معاویه، جلوی آب را بر لشکریان آن حضرت بست ولی وقتی لشکر علی (ع) بر آب مسلط شدند علیرغم تقاضای اصحاب مبنی بر بستن آب، امام دستور داد آب را به روی لشکر معاویه باز کنند.
– سلمان فارسی از پیامبر (ص) نقل کرده که فرمود: اولین کسی که از شما در کنار حوض کوثر بر من وارد می شود همان کسی است که قبل از دیگران و زودتر از همه شما اسلام آورد، و او علی بن ابیطالب (ع) است.
– انس نقل کرده است که پیامبر (ص) در روز دوشنبه مبعوث شد و علی (ع) در روز سه شنبه به او ایمان آورد.
– معاویه می گفت: والله راه فصاحت و بلاغت را کسی غیر از علی بر قریش نگشود و قانون سخن را کسی غیر از او تعلیم نداده است.
علت و نحوه شهادت حضرت علی (ع)
نحوه شهادت علی (ع) این گونه بود که گروهی از خوارج در مکه جلسات متعددی برگزار می کردند یکی از آن افراد، عبدالرحمن بن ملجم مرادی بود. در یکی از جلسات گفته شد: علی (ع) و معاویه باعث اختلاف بین امت شده اند و اگر هر دو کشته شوند مردم از هر دوی آنها آسوده می شوند، مردی گفت: به خدا قسم عمرو عاص هم کمتر از آن دو نیست بلکه اصل و ریشه ی فتنه او می باشد.
لذا قرار شد هر سه نفر آنها را به قتل برسانند. ابن ملجم قتل علی (ع)، حجاج بن عبدالله قتل معاویه و عمرو بن بکر تمیمی هم قتل عمرو عاص را بر عهده گرفتند و قرار شد که هر سه نفر در یک شب و یک ساعت کار خود را با انجام رسانند. آنها شب نوزدهم رمضان را برای این کار تعیین کردند و شمشیرهای خود را مسموم نموده، به سوی کوفه محل خلافت علی (ع)، شام مرکز خلافت معاویه و مصر محل اقامت عمرو عاص حرکت کردند.
ترور معاویه ناموفق ماند و تنها جراحت شدیدی در ران او به وجود آمد و عمرو عاص در آن شب قاضی مصر خارجة بن ابی حبیبه را به جای خود به نماز فرستاد و او به جای عمرو عاص به قتل رسید، اما ترور حضرت علی (ع) با موفقیت توسط ابن ملجم انجام گرفت.
وقتی ابن ملجم در کوفه اقامت گزید و منتظر فرا رسیدن شب نوزدهم بود. روزی به طور اتفاقی نظرش بر زنی به نام قطام بنت اخضر تیمیة افتاد. ابن ملجم عاشق او شد و از او خواستگاری نمود، آن زن مهریه خود را این گونه مطرح کرد: یک نفر غلام، یک کنیز، سه هزار درهم پول و کشتن علی بن ابی طالب (ع).
زیرا پدر و برادر او از خوارج بودند که بدست علی (ع) در جنگ کشته شده بودند، ابن ملجم چون تقاضای او را شنید تصمیم خود را از آمدن به کوفه بیان داشت و قطام به چند نفر از قبیله خود دستور داد به ابن ملجم در این کار کمک کنند. در آن شب موعود قطام شمشیرهای زهرآلود شده را در اختیار آنها قرار داد و آنها کنار درب مسجد به انتظار آمدن علی (ع) مستقر شدند.
حجر بن عدی در آن نیمه شب در مسجد مشغول عبادت بود که صدای صحبت آهسته اشعث را شنید که به ابن ملجم می گوید: عجله کن اگر هوا روشن شود رسوا خواهی شد، حجر قصد آنها را فهمید و با عجله به طرف خانه حضرت رفت تا او را از قصد شوم آنها مطلع کند ولی در آن شب حضرت از راه دیگری به مسجد آمد و وقتی حجر به مسجد بازگشت کار تمام شده بود. روایت شده که حضرت در آن شب این جملات را زیاد تکرار می کرد:
“انا لله و انا الیه راجعون – لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم – اللهم بارک لی فی الموت – استغفرالله – و …”
امام علی (ع) در شب نوزدهم با رد تقاضای ام کلثوم که گفت شخص دیگری را امشب به مسجد بفرستید فرمود: از قضای الهی نمی توان گریخت. امام به مسجد آمد، چند رکعتی نماز خواند، سپس بر بام مسجد آمد و دستها را کنار گوش گذارده و اذان گفت، آن شب صدای اذان حضرت در تمامی خانه های کوفه شنیده شد.
حضرت به صحن مسجد آمد و خفتگان را برای نماز بیدار کرد، ابن ملجم بیدار بود ولی به رو خوابیده بود و خود را به خواب زده بود و شمشیر را زیر جامه خود پنهان کرده بود. حضرت به او فرمود: برخیز برای نماز و این چنین نخواب که این خواب شیطان است، بر دست راست بخواب که خواب مومنان است و یا به طرف چپ که آن هم خواب حکیمان است یا بر پشت که خواب پیامبران است.
آنگاه فرمود: قصدی در خاطر داری که نزدیک است آسمانها از قصد تو فرو ریزد و اگر بخواهم می توانم خبر دهم که در زیر جامه چه پنهان کرده ای.
حضرت به محراب رفت و مشغول نماز شد، ابن ملجم کنار ستونی در کنار محراب ایستاد و چون حضرت در رکعت اول سر از سجده برداشت ابتدا شبیب شمشیرش را بالا برد تا فرود آورد ولی به سقف محراب مسجد گیر کرد و ابن ملجم با بیان شعار خوارج: حکم برای خداست نه برای تو و اصحابت، شمشیر را بر فرق حضرت زد و شمشیر به محل اصابت شمشیر عمرو بن عَبدِوَد در جنگ خندق فرود آمد و تا محل سجده را شکافت.
صدای علی (ع) بلند شد و فرمود: به نام خدا و برای خدا. به خدای کعبه قسم رستگار شدم.
اهل مسجد برای دستگیری قاتل هجوم آوردند و ابن ملجم را هنگام خروج از مسجد گرفتند. در همین حال صدایی بین زمین و آسمان از جبرئیل به گوش رسید که:
به خدا پایه های هدایت خراب شد، نشانه های تقوا فرو ریخت، ریسمان نجات پاره شد، پسر عموی پیامبر و جانشین او کشته شد. آری علی مرتضی کشته شد، بد فرجام ترین انسانها او را کشت.
اهل کوفه شیون کنان به سوی مسجد دویدند، حسن و حسین (ع) نیز گریه کنان آمدند و سر پدر را به زانو گرفتند، صدای وا اماما بلند بود.
حضرت، امام حسن (ع) را به جای خود گمارد تا نماز جماعت را اقامه کند و خودش نماز را نشسته خواند و از شدت درد به خود می پیچید و به طرف راست و چپ متمایل می گشت و با اینکه محل ضربت را محکم بسته بودند، خون از آن جاری بود.
نماز تمام شد، ابن ملجم را گرفته بودند و در حالی که مردم آب دهان خود را بر او می انداختند و نفرین نثارش می کردند او را به حضور امیرالمومنین (ع) آوردند.
حضرت با صدای ضعیفی به او فرمود:
امر بزرگی مرتکب شدی آیا من امام بدی برای تو بودم؟ آیا من تو را مورد مرحمت قرار ندادم؟ آیا به تو احسان نکردم؟ و عطای تو را افزون ننمودم؟ و اینها در حالی بود که می دانستم مرا به قتل می رسانی، ولی خواستم حجت بر تو تمام شود تا شاید از عقیده ات بازگردی، اما شقاوت بر تو غلبه کرد و مرا ضربت زدی.
ابن ملجم به گریه در آمد و گفت: آیا تو نجات می بخشی کسی را که اهل آتش است.
حضرت سفارش او را به امام حسن (ع) کرد و دستور داد با او مدارا کنند و گفت: اگر من زنده ماندم خودم می دانم با او چکار کنم وگرنه فقط یک ضربت به او بزن، همان گونه که او با من این کار را انجام داد و هرگز او را مثله (یعنی قطع اعضاء ظاهری بدن مثل دست و پا و گوش و…) نکنید.
علی (ع) را به خانه آوردند، همه مردم گرداگرد خانه جمع شده و زاری می کردند، تمام فرزندان آن حضرت اشک می ریختند و امام (ع) آنها را می بوسید و تسلی می داد.
حضرت پیوسته بی هوش می شد و دوباره به هوش می آمد.
سرانجام امام حسن (ع) را فرا خواند و ضمن وصیت های خود، دستور داد قبر او را مخفی نماید تا دشمنان آسیبی به قبر نرسانند و سفارشات لازم را نمود، بعد رو به اهل بیت خود کرد و گفت همه شما را به خدا می سپارم، خدا شما را از شر دشمنان حفظ کند.
عرق بر پیشانی حضرت نشست، پایش را به قبله کرد و چشمانش را بست و گفت:
“اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله”و روح بلندش به ملکوت اعلی پر کشید.
صدای شیون از خانه امام برخاست و تمام کوفه یکپارچه گریه و شیون شد.
امام حسن (ع) بدن پاک امام را غسل داد و کفن کرد و در میان نیزاری که قبلا امام آدرس آن را داده بود قبری حفر کردند که در میان آن سنگی بود و بر آن نوشته شده بود این قبر را نوح پیغمبر برای علی وصی محمد (ص) حفر کرده است، به خاک سپرد.
روز بیست و یکم بعد از دفن علی (ع)، امام حسن (ع) به منبر رفت و خطبه مفصلی خواند ودستور احضار ابن ملجم را صادر کرد و به او گفت: چه باعث شد که پدرم را به قتل برسانی؟ گفت: با خود عهد کرده بودم او را بکشم و به عهدم وفا کردم، حال اگر می خواهی مرا به قتل برسان و اگر می خواهی بگذار بروم تا معاویه را بکشم و برگردم.
امام حسن (ع) فرمود: به خدا قسم آب سرد نیاشامی تا تو را به دوزخ بفرستم. آنگاه دستور داد پس از اتمام این محاکمه کوتاه سر او را از بدن نحسش جدا کردند.
برگرفته از کتاب “آشنایی با زندگی چهارده معصوم (ع)” تالیف: سید مهدی شمس الدین
تهیه و تنظیم: سمیه مظفری
نظر شما چیست؟
پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید