در اين مقاله نكته هايي بيان مي شود كه مي توانيد با به كار بستن آنها داستان خود را به گونه اي رقم بزنيد كه بر تاثيرگذاري آن بيفزايد.
پایان داستان بسیار مهم است چون در انتها، شما آخرين تاثير خود را بر خواننده مي گذاريد. يك پايان تاثير گذار مي تواند رضايت خوانندگان را تضمين كند و حتي مدت ها بعد از اينكه داستان را به پايان مي برند به آن فكر خواهند کرد.
پايان يك داستان مي تواند غم انگيز يا شاد باشد، مي تواند خوانندگان را در اوج رها كند، يا اينكه آنها را در انديشه اي ژرف فرو برد، يا احساسات آنها را برانگيزد. اما اين احساس بايد احساسي به جا باشد!
چه چيزي باعث مي شود كه در خواننده احساس به جا و درست القا كنيد؟ براي اينكه با پايان داستان خود خوانندگان را راضي كنيد چه كاري بايد انجام دهيد؟
هيچ قانون سياه يا سفيدي وجود ندارد كه بخواهيد از آن پيروي كنيد. اما در اين مقاله رهنمود هاي ارائه مي گردد كه مي تواند به شما كمك كند پاياني رضايت بخش براي خوانندگان خود بنويسيد پاياني كه آنها را تشويق كند باز هم براي خواندن آثار شما اشتياق نشان دهند.
پاياني موثر بايد نتيجه تناقض داستان را نمايان كند
تناقض داستان چيزي است كه شخصيت اصلي داستان بايد آن را حل كند.
مثالي از يك تناقض در داستان:
- سيندرلا مي خواهد به مجلس پسر پادشاه برود — اما نامادري اش او را مجبور مي كند در خانه بماند و كف خانه را بشويد.
- رزا عاشق جان است. اما امي را دوست دارد.
خواننده داستان را مي خواند و پيش مي رود تا موفقيت شخصيت اصلي داستان را در حل اين مشكل ببيند. آيا رزا مي تواند كاري كند كه جان او را دوست داشته باشد؟ يا اينكه او در نهايت با امي ازدواج مي كند.
برخي پايان ها اين پرسش ها را با يك پايان خوش و پسنديده پاسخ مي دهند. سيندرلا با شاهزاده ازدواج مي كند و سال ها با خوبي و خوشي زندگي كردند.
بسياري از نويسندگان موفق هم فقط به نتيجه اين تناقض اشاره اي مختصر مي كنند و به خوانندگان خود اطمينان دارند كه مي توانند به خوبي جاي خالي را پر كنند.
به عنوان مثال فرض كنيد رزا مدتي پس انداز مي كند تا براي جان هديه اي گران قيمت بخرد. وقتي كه او به خانه او مي رود تا هديه اش را بدهد، از پنجره اتاق نشمين داخل را نگاه مي كند و او را مي بيند كه روي مبلي در كنار امي نشسته است. رزا متوجه مي شود كه آنها چقدر با هم راحت هستند و چگونه در چشمان يكديگر نگاه مي كنند. كمي بيشتر دقت مي كند و متوجه مي شود كه امي باردار است. امي جلوتر مي رود دستش را دراز مي كند زنگ را لمس مي كند، اما مردد مي شود پس از لحظاتي بازمي گردد و به خيابان مي آيد جلوي يك سطل زباله مي ايستد و هديه گران قيمتي را كه مدت ها برايش پس انداز كرده بود داخل آن مي اندازد و دور مي شود.
اين داستان مي تواند در اين نقطه پايان يابد. حتي ممكن است كمي قبل از آن به پايان رسد، جايي كه رزا از مقابل درب باز مي گردد و به خيابان مي رود. با همين چند خط به خواننده به اندازه كافي اطلاعات داده شده است تا نتيجه اين تناقض را بتواند حدس بزند. به نظر مي رسد كه جان با امي زندگي خواهد كرد و رزا ديگر براي بدست آوردنش نخواهد جنگيد.
داستان هاي كوتاه معمولااز اين روش زيركانه استفاده مي كنند. اگر همه چيز را دقيق و شفاف مشخص نماييد، يا پاياني خوش و دلچسب براي خواننده بسازيد احتمالا داستان شما حالتي ساختگي و غير واقعي به خود خواهد گرفت. واقعا نيازي به آن نيست. بنابراين نويسنده ها به خوانندگان خود رهنمود هايي مي كنند كه به احتمال زياد اين گونه خواهد شد ولي دقيقا مشخص نمي كنند كه چه اتفاقي خواهد افتاد.
بزرگترين تضاد يا تناقض داستان خود را بيابيد اين تناقض كدام است؟ اگر نمي توانيد با اطمينان به اين پرسش پاسخ دهيد بهتر است قبل از اينكه به پايان داستان بينديشيد به آن فكر كنيد و بيشتر روي خود داستان كار كنيد.
نويسنده هاي بسياري از من پرسيده اند كه اين چگونه داستان خود را به پايان برسانند اما اغلب مشكل اصلي اين است كه آنها به خوبي روي تناقض اصلي داستان كار نكرده اند و آن را به خوبي شفاف سازي نكرده اند. آنها بايد بازگردنند و روي ابتدا و اواسط داستان خود كار كنند. پايان خوب به آنچه قبل از آن رخ داده است بستگي دارد.
يك پايان خوب به اعمال شخصيت هاي داستان باز مي گردد
احتمالاً فيلم پيشنهاد بي شرمانه را ديده ايد. يك زوج جوان نياز به پول دارند آنها به لاس وگاس مي روند تا با قمار اين پول را بدست آورند. بعد از اينكه همه پول خود را در قمار از دست مي دهند با مرد غريبه اي ثروتمند روبرو مي شوند (كه نقش او را رابرت ردفورد بازي مي كرد.) او پيشنهاد مي كند يك ميليون دلار به آنها بدهد اگر همسر او (كه نقشش را دمي مور بازي مي كرد.) يك شب را با او بگذراند.
اين تضاد اصلي و مشكل مركزي داستان است. آيا آنها چنين معامله اي مي كنند؟ اگر چنين مي كنند قيمت او و زندگي مشتركشان چقدر است؟
اگر اين فيلم را نديده ايد من پايان داستان را براي شما تعريف نمي كنم. در عوض بياييد پاياني متفاوت براي آن در نظر بگيريم. اين زوج جوان مدتي بحث و جدل مي كنند و به نتيجه نمي رسند. مرد جوان متفكرانه در حال بيرون آمدن از هتل است كه اسكناسي صد دلاري مي يابد، آن را برمي دارد و در قمار شركت مي كند و يك ميليون دلار بدست مي آورد. مشكل يك ميليون دلار حل شد!
هر چند اين خبر بسيار خوبي براي زوج جوان است اما براي پايان داستان يك فاجعه است، چون فقط يك بخت خوب را نمايش مي دهد. اين احساسي متفاوت را در افراد بر مي انگيزد. و به جاي اينكه تضاد اصلي را حل كند از بوجود آمدن آن جلوگيري مي كند. به اين ترتيب به شخصيت هاي اصلي داستان راهي براي فرار داده مي شود تا از اين تناقض بگريزند. تصميم ها و اعمال شخصيت هاي اصلي، ديگر اهميت قبل را ندارند.
وقتي كه پايان داستان را شخصيت اصلي داستان با كارها و رفتار خود رقم مي زند براي خواننده بسيار رضايت بخش تر و تاثيرگذارتر خواهد بود. در حقيقت شخصيت اصلي داستان با قوت ها و ضعف هاي خودش با تناقض ها روبرو مي شود. ممكن است او در اين چالش پيروز شود. يا ممكن است رخدادهاي مختلفي در برابر او ظاهر شود و او در اين نبرد شكست بخورد. خواننده آنجا نظاره گر است و اين تقابل را مشاهده مي كند و نا اميد خواهد شد اگر احساس كند همه چيز را واگذار كرده ايد.
يك پايان رضايت بخش از عناصر ابتدا و ميانه داستان استفاده مي كند
فرض كنيد كه من رماني درباره يك ميليونر مي نويسم كه در ويلاي خود به قتل رسيده است. مظنونين اصلي همسر و دو فرزندش و البته خدمتكارش است. همچنان كه داستان پيشرفت مي كند خواننده با هر يك از شخصيت ها بيشتر آشنا مي شود. پسر بزرگتر داناوان فردي بي عاطفه است. شايد او قاتل باشد، اين چيزي است كه به ذهن خواننده مي رسد. اما ادگار فرزند كوچكتر پسري حساس است، به نظر مي رسد چيزي را مخفي مي كند. تازه لكه هاي خون روي لباس خدمتكار هم هست. هر خواننده در ذهن خود تئوري ها و نظراتي مي پروراند.
حال اجازه دهيد خدمت شما عرض كنم كه در فصل پاياني داستان خواننده متوجه مي شود كه مرد ثروتمند پسري نامشروع هم دارد كه از مادري فاسد بدنيا آمده است ولي او سالها قبل آنها را ترك كرده است، و اين پسر جيمي كه اكنون مرد بالغي شده كسي است كه پدرش را مي كشد تا انتقام اين سالها را از او بگيرد.
اين چيزي نيست كه بتوان آن را پاياني رضايت بخش ناميد. خوانندگان زمان زيادي را صرف بررسي شخصيت هايي كرده اند كه در بين آنها اثري از جيمي نبوده است. بنابراين اگر در دقيقه آخر او را معرفي كنيد به هيچ وجه عادلانه نيست.
براي اينكه پايان خوبي رقم بزنم و اين مشكل را حل كنم لازم نيست حتما پايان داستان را تغيير دهم بلكه مي توانم فصل هاي قبلي را تغيير دهم و جيمي را با خوانندگان اشنا كنم به او هم اشاره كنم و دلايل كافي و البته نه روشن براي قاتل بودن در اختيار خواننده قرار دهم و پايان خواننده واكنش بهتري خواهد داشت.
دانه اين واكنش مثبت انتهاي داستان را در ابتدا و ميانه داستان كاشته ايد حتي اگر آنها در انتهاي داستان او را به خاطر نياورند.
به چرخش انحرافي انتهاي فيلم معروف حس ششم دقت كنيد. نمي خواهم اين فيلم را هم براي شما تعريف كنم. توصيه مي كنم اين فيلم را ببينيد.
حرف من فقط اين است كه كساني كه فيلم را مشاهده مي كنند در انتهاي فيلم اطلاعاتي دريافت مي كنند كه آنها را شگفت زده مي كند و متوجه مي شوند داستان آن گونه كه به نظر مي رسيده نبوده است. اما اين اطلاعات آخر فيلم مانند قطعه اي از پازل است كه با برملا شدن آن همه چيز روشن مي شود. نشانه ها و رهنمود ها همان جا بوده اند. صحنه هاي قبلي در نظر بيننده مرور مي شوند. بيننده فكر مي كند چرا من نتوانستم بفهمم كه چه رخ مي دهد؟
به خاطر داشته باشيد كه به عنوان يك نويسنده مي توانيد در انتهاي داستان فريبنده عمل كنيد. زماني كه تصميم خود را براي انتهاي داستان گرفتيد مي توانيد بازگرديد و همه نشانه ها و ردهايي را كه لازم است به داستان خود اضافه كنيد. آنها وجود دارند احساس مي شوند اما كسي متوجه آنها نيست. و در انتهاي داستان است كه آن احساس مورد نظر خود را در مخاطب خود ايجاد خواهيد كرد.
يك پايان فوق العاده سبب مي شود احساسات خواننده برانگيخته شود
اگر در داستان خود شخصيت ها را با تضاد و تناقض هاي زندگي روبرو كنيد، خوانندگان داستان به همه آنچه كه در ادامه رخ خواهد داد اهميت مي دهند و زماني كه شخصيت مورد نظر آنها پيروز مي شود يا شكست مي خورد احساسات آنها هم بر انگيخته خواهد شد.
تجربه كنيد و تلاش كنيد بيشترين تاثير احساسي را بر مخاطب خود بگذاريد. سعي كنيد داستان خود را كمي زودتر يا ديرتر به پايان ببريد. سعي كنيد آن را به گونه اي متفاوت كلمه بندي كنيد. با كلمات بازي كنيد تا اينكه آن جرقه زده شود جرقه اي كه به معجزه ختم مي شود.
ترجمه: علي يزدي مقدم
مطالب مرتبط:
- داستانی کوتاه بنویسید که جایزه بگیرد.
- داستان های شاهنامه
- چگونه برای نوشتن ایده ها و موضوعات جدید پیدا کنیم؟
- چگونه برای نوشتن موضوع پیدا کنیم؟
- تمرین نوشتن ده دقیقه ای همراه با خلاقیت
- موفقیت را بنویسید!