سالها پیش در لندن در طویله ای سرد و نمناک پسری فقیر زندگی می کرد، کار او روزنامه فروشی بود و باید با فریاد های خود مردم را متوجه روزنامه های خود می کرد تا برای هر روزنامه یک پنی دریافت کند. درصد کمی از این پنی های جمع شده دستمزدش بود. او هفت سال برای یک صحاف و کتاب فروش، شاگردی کرد. در طول این سالها شاگردی، بخشی از دایره المعارف بریتانیکا را آموخت که مسیر زندگی او را تغییر داد،
فایل صوتی داستان کوتاه پسرانی که هیچ شانسی نداشتند
این محتوا اختصاصاً برای یاد بگیر دات کام تهیه شده است. استفاده از آن با ذکر منبع همراه با لینک آن و نام نویسنده یا مترجم مجاز است.