فیلم Double, Double, Toil and Trouble یک فیلم خانوادگی ساخته شده برای تلویزیون در هالووین 1993 است. ستاره های این فیلم مری کیت اولسن و اشلی اولسن دو دختربچه پر ماجرا هستند که در این فیلم نامهای کلی و لین را دارند. آنها پی می برند سوفیا عمه بزرگشان توسط خواهر دوقلوی شرورش آگاتا، نفرین و زندانی شده است.

عمه سوفیا در سال هفتم حبسش برای همیشه به عالم اموات محکوم خواهد شد مگر اینکه این نفرین به وسیله طلسم جادویی دوقلوها شکسته شود. عنوان فیلم بخشی از سطر معروفی است که توسط سه جادوگر در نمایشنامه  “مَکبِـث” ویلیام شکسپیر گفته شده است: “Double, double toil and trouble; Fire burn and cauldron bubble”

ژانر: ماجراجویی، کمدی، خانوادگی، فانتزی، ترسناک

نویسنده: Jurgen Wolff

ستاره ها: مری کیت اولسن، اشلی اولسن

موزیک: ریچارد بلیس

کشور سازنده: ایالات متحده

زبان اصلی: انگلیسی

کارگردان: استوارت مارگولین

زمان: 96 دقیقه

موضوع اصلی فیلم

کلی (با بازی مری کیت اولسن) و لین (با بازی اشلی اولسن) دو دختر خانواده فارمر، والدین آنها دان (با بازی اریک مک‌کورمک) و کریستین (با بازی کلی فاکس) هستند که شدیدا بدهکار هستند و احتمال دارد به علت بدهی ها خانه ای که در آن زندگی می کنند را از دست دهند. آنها در طی روزهای جشن هالووین، عمه آگاتا (با بازی کلوریس لیچمن) که زنی بیرحم و خشن بود را ملاقات می کنند (عمه ی کریستین مادر خانواده) تا از او پولی به عنوان وام قرض بگیرند که بعد از مطرح کردن درخواستشان بلافاصله رد می شود.

در حالی که دخترها بیرون منتظر بودند، قبرکنِ آگاتا (با بازی وین رابسن) را ملاقات میکنند، او داستان سوفیا خواهر دوقلوی آگاتا که در داخل خانه زندانی است را برایشان تعریف میکند.

او برای دخترها توضیح می دهد که خانه آگاتا، سابقا به زن جادوگر قدرتمندی تعلق داشته و قبل از اینکه 200 سال پیش سوزانده شود او جواهر گرانبهایی که “سَنگِ ماه” نام داشته و قدرت زیادی به او می داده را مخفی کرده است.

زمانی که دو عمه ی دوقلو، آگاتا و سوفیا از دوقلویی خسته شده بودند، افسانه را شنیدند و جستجوی سنگ را شروع کردند به این امید که از قدرت سنگ استفاده کنند تا بیش از این با یکدیگر یکسان نباشند.

آگاتا موفق شد سنگ را پیدا کند ولی آنرا از خواهرش پنهان کرد و در عوض از جادوی آن استفاده کرد تا زندگی خواهرش را تصاحب و او را تیره بخت کند. سالها بعد در هالووین، سوفیا و نامزدش جُرج که اکنون پیشخدمت آگاتاست قصد داشتند فرار کنند و زندگی جدیدی را با هم شروع کنند اما آگاتا بواسطه حسادت و خشم، جادویی طرح کرد که با آن خواهرش را از طریق آینه به عالم اموات تبعید کرد، او در اتاق کوچک زیر شیروانی به صورت مخفیانه نگهداری می شد.

در نیمه شب سال هفتم این هالوین، جادو دائمی می شود و دیگر هیچ راهی برای نجات سوفیا وجود نخواهد داشت.

در برگشت به خانه، کلی و لین متوجه می شوند که پدر و مادرشان مشکل مالی دارند. کریستین می گوید اگر عمه سوفیا هنوز کنارمان بود می توانست کمکمان کند. با دانستن این مطلب دخترها ماموریت نجات عمه سوفیا قبل از اینکه دیر شود را شروع کردند.

جادو فقط می توانست به وسیله دو قلوهایی که سنگ ماه را در اختیار دارند شکسته شود بنابراین هدف نهایی کلی و لین به دست آوردن آن سنگ بود. فقط یک مشکل وجود داشت عمه آگاتا همیشه سنگ گرانبها را در گردنش می انداخت.

دخترها برای اینکه بتوانند از والدینشان دور شوند لباسهایشان را با دو بچه ی دیگر عوض کردند. اولین شخصی که ملاقات کردند مرد بی خانمانی بود که رویایش داشتن پول و ستاره سینما شدن بود. آقای ان (با بازی میشاچ تیلور) به دخترها پیشنهاد کمک داد زیرا آنها نباید این کار پر خطر را بدون یک بزرگتر انجام می دادند.

دخترها یک عصای جادویی اسباب بازی که روزهای قبل در مهمانی هالوین برنده شده بودند را همراه داشتند که قدرت واقعی جادو برایشان روشن نبود.

کلی، لین و آقای اِن شخص حقه بازی (ادعا می کرد با جهان ارواح در ارتباط است و قدرت فوق العاده ای دارد) را ملاقات کردند تا مکان زنان جادوگری که عمه آگاتا آن شب آنجا حضور خواهد داشت را پیدا کنند. اما Lulu از جواب دادن به این سوال ناتوان بود، در عوض آنها از عصا برای پیدا کردن مکان استفاده کردند و دوباره به صورت مخفیانه با گردش روی یک ارابه ی کدو تنبل جستجو را شروع کردند.

آنها نزدیک جنگل سقوط کردند و در اعماق آن، خانه کوچکی پیدا کردند، خانه مردی که اسکار (با بازی فیل فانداکرا) نام داشت او آرزو داشت قد بلند شود. آنها برای اسکار تمام ماجرا را تعریف کردند و او تصمیم گرفت تا آنها را همراهی کند. ضمنا دان و کریستین متوجه شدند که دخترها رفته اند و به پلیس اطلاع دادند.

عمه آگاتا با استفاده از آینه جادویی از نقشه دخترها آگاه شد و شروع به انجام هر کاری کرد تا از شر آنها خلاص شود. پرستار عمه آگاتا با گفتن حقایقی او را ترساند زیرا می دانست که قدرت دو قلوهای متحد، بالاتر از قدرتی است که او دارد.

کلی، لین، آقای ان و اسکار در یک مکان و با لباس مبدلی ظاهر شدند به امید اینکه در موقعیت جدید بهتر وقایع داخلی را نظارت خواهند کرد.

عمه آگاتا داستان جادویش را برای سوفیا فاش کرد تا با هم متحد شوند در حالیکه آقای اِن و اسکار با طرح  یک نقشه قصد داشتند او را بدزند و صاحب سنگ ماه شوند او خواهرش را با قولی که به او داده بود برای بدست آوردن قدرت مضاعف فریب داد. هرچند طولی نکشید و فهمیدند که در شهر تعقیب می شوند. آنها تصمیم گرفتند به دو گروه تقسیم شوند: یک گروه لین که سنگ ماه را دارد با اسکار و گروه دیگر کلی با آقای ان برود.

کلی و آقای ان که به وسیله آگاتا و پیشخدمتش تعقیب می شدند در یک انبار متروک در یک بن بست گرفتار شدند. آقای ان برای مقابله با او بیرون رفت اما آگاتا، آقای ان را به یک کلاغ تبدیل کرد و کلی را تنها گذاشت. پس از این عمه سوفیا در برابر کلی ظاهر شد و اظهار کرد که عمه آگاتا او را آزاد کرده است، اما کلی فهمید که این یک حقه است و عمه آگاتا به این طریق قصد به دست آوردنش را دارد.

او موفق شد با عصای جادویی اش آگاتا را مهار کند اما کلی هنگامی که قصد فرار از ساختمان را داشت به وسله جرج دستگیر شد.

در حالیکه آقای ان به کلاغ تبدیل شده بود لین و اسکار را پیدا کرد تا به آنها بگوید چه اتفاقی افتاده است، لین از شنیدن این حرفها وحشت زده شد چون او و کلی هرگز از هم جدا نشده اند و کلی احتملا خیلی ترسیده است.

در همان بخش شهر لین جایی که قبرکن زندگی می کرد را پیدا کرد و رفت تا از او کمک بخواهد زیرا او بیشتر از آنها مسیر خانه عمه آگاتا را می شناسد. در مسیرشان افسر پلیس که در حال جستجوی دخترها بود آنها را می بیند و تعقیب میکند. او به دان و کریستین جائی که بچه ها را دیده است اطلاع می دهد، کریستین متوجه می شود نزدیک عمارت عمه آگاتا هستند و جائی که احتمال دارد آنها بروند عمارت آگاتا است.

پانزده دقیقه مانده به نیمه شب، گروه برای جستجوی آینه وارد خانه می شوند. لین صدای گریه های عمه سوفیا را که کمک میخواهد از اتاق زیر شیروانی می شنود و برای بررسی بیشتر به آنجا می رود. خبر خوب اینکه لین سنگ ماه را پیدا می کند اما خبر بد اینکه کلی اینجا نیست و او نیاز به خواهرش دارد تا بتوانند سوفیا را آزاد کنند.

چند دقیقه بعد آگاتا، جرج و کلی از راه می رسند و آگاتا قصد دارد فکر آنها را با حسادت و دشمنی نسبت به یکدیگر مسموم کند. او سعی می کند لین را وادار کند که به خواهرش خیانت کند اما لین متوجه شده عمه آگاتا می داند کلی مهم ترین شخص در زندگی اش است و قبول نمی کند. او قول می دهد اگر آگاتا اجازه بدهد همه بروند سنگ ماه را به او بدهد که آگاتا قبول میکند. لین سنگ ماه را روی زمین قرار می دهد ولی عمه آگاتا قولش را می شکند و تهدید می کند هر کسی را برای همیشه به حیوانی تبدیل خواهد کرد. آقای ان به سمت پایین راه پله ها پرواز می کند و سنگ ماه را با منقارش می قاپد. در این حین کلی از دید جورج فرار می کند و دخترها به سرعت به سمت اتاق زیرشیروانی می روند تا با یکدیگر سوفیا را آزاد کنند. آنها از سوفیا می پرسند جادو چیست، سوفیا نشان می دهد آنچه که از قلبشان بیرون می آید.

صدای خنده عمه آگاتا اتاق را پر میکند و نشان می دهد که بعد از نیمه شب شده است. لین و کلی به یکدیگر می گویند که آنها همدیگر را دوست دارند و می خواهند خواهر باشند اهمیتی ندارد دیگران چه می گویند و چه فکر می کنند، قدرت عشق و وفاداری بالاتر از همه اینهاست و سوفیا سرانجام آزاد می شود.

لین توضیح می دهد که ساعت را 5 دقیقه جلو داده بنابراین خیلی دیر نشده است. آگاتا خشمگین می شود و سعی می کند خواهرش را به سمت آینه هل دهد اما دو قلوها عقب می روند و آگاتا خودش در آینه می افتد. جادوی آگاتا ناتمام می ماند و آینه خرد میشود بنابراین خودش مجازات می شود تا بقیه عمرش را به تنهایی در عالم اموات بگذراند.

دان و کریستین به عمارت می رسند و سوفیا را پیدا می کنند و از اینکه او بازگشته خوشحال می شوند. هر آنچه که اتفاق افتاده است را مانند یک راز نگه می دارند ترجیح می دهند به آنها بگویند آگاتا به یک سفر طولانی “بازتاب” رفته است. کلی و لین از دوست جدیدشان که به آنها کمک کرده تشکر می کنند آقای قبرکن برای جرات و شجاعتش و آقای ان برای اینکه اولین کسی بود آنها را همراهی کرد تا در این راه مراقبشان باشد. او به آنها می گوید که در این راه یاد گرفته پول فقط پول است و دوستان مهمتر هستند. عمه سوفیا و جرج دوباره عاشق هم می شوند و عمارت را بازسازی می کنند تا خانه دومی برای همه خانواده باشد. همچنین موافقت می کنند تا پولی که کشاورزان برای نجات خانه شان به آن نیاز دارند را به آنها بدهند.

چند روز بعد هنگامی که خانواده در حال لذت بردن در باغ هستند لین و کلی مشغول تمیز کردن آینه های شکسته اتاق زیر شیروانی بودند که عمه آگاتا را در یکی از تکه های شکسته آینه می بینند. او کمک می خواهد اما دوقلوها می گویند “شانسی نداری” و در حالی که دستهای یکدیگر و عصای جادویی را گرفته اند از اتاق بیرون می روند. فیلم به پایان می رسد و عمه آگاتا فریاد می زند “از هالووین متنفرم”

نقش ها

مری-کیت السن … کلی فارمر/ جوانی عمه سوفیا

اشلی- السن… لین فامر/ جوانی عمه آگاتا

کلریس لیچمن … عمه آگاتا/ عمه سوفیا

فیل فندورکا… اسکار

اریک مک کورنبورک … دان فارمر

کلی فاکس … کریستین فارمر

وین رابسن … قبر کن

متیو والکر … جرج

میشاچ تیلور … آقای ان

دینالدا ویلیامز … زن مهماندار

گری جونز … برنارد بریستر

بابز چولا … مادام لولو

نورا مک للان … پلیس خانم

الکس گرین …. راننده کدو تنبل

الکس دایکن … نگهبان

کلیر کاپلن، کارین نووال، گلینیس لیشن … زن جادوگر

میچل کاسترمن … پلیس

گری مک اتییِر … فِرِد

الیزا سنترا … دختر

کریستوفر اندرسون … پسر

لیندا بوید … خواننده

ایان بگ … مرد چاق

فردا پری … مادر دختر

شان مایکلز … فرد هیلتون

انتشار

این فیلم در شهر ونکوور استان بریتیش کلمبیا در کشور کانادا فیلمبرداری شد و برای اولین بار در ایالات متحده آمریکا در 30 اکتبر 1993 به نمایش در آمد.

جوایز و نامزدها

سال 1994 کاندید “جایزه امی” شد برای موفقیت منحصر به فرد در قطعه هنری موسیقی برای یک مجموعه تلویزیونی یا آهنگسازی ریچارد بللی. در همان سال مری کیت و اشلی اولسن نیز نامزد و برنده “جایزه هنرمند جوان “برای بهترین هنرپیشه زن در سریال کوچک، M.O.W یا خاص شدند.

جایزه امی یک جایزه آمریکایی برای تولیدات تلویزیونی است که عموماً به عنوان معادل اسکار برای تلویزیون دانسته می‌شود.

ترجمه: زهرا صانعی