معرفی ام سلمه
نام او هند است. پدرش ابو امیه، حذیفة بن مغیرة و مادرش عاتکه دختر عامر بن ربیعه کنعانی است. پسرانش سلمه، عمر و دخترانش دره و زینب است.
همسر اول او ابو سلمه، عبدالله بن عبدالاسد مخزومی است. ام سلمه با همسرش به حبشه مهاجرت کرد و بعدها به مدینه نیز مهاجرت نمود.
وفات ام سلمه در سال 62 هجری است و او آخرین بانو از ام المؤمنین است که از دنیا رفت. در بقیع دفن گردید و به هنگام وفات 84 سال داشت.
ام سلمه در خانه همسر اولش ابوسلمه
خانه ابوسلمه همسر اول ام سلمه از نخستین خانه هایی بود که اسلام در آن داخل شده بود. آنها در میان نخستین گروه از مهاجرین به حبشه قرار دارند. وقتی به مکه باز می گردانند با آزار و اذیت قریش مواجه می شوند و ابوسلمه به دایی خود ابوطالب شیخ مکه پناه می برد.
پس از آنکه خداوند برای رسولش هجرت را اراده نمود تا پایه گذاری حکومت اسلامی را از مدینه آغاز کند ابوسلمه و همسرش از نخستین مسلمانان هستند که از این هجرت استقبال کردند.
عمر و ابوبکر از او پس از وفات شوهرش خواستگاری کردند و او آنها را رد نمود.
رسول خدا (ص) با او در شوال سال چهارم هجری ازدواج کرد.
ام سلمه در خانه پیامبر اکرم (ص)
از همان ابتدا که ام سلمه به خانه پیغمبر (ص) وارد شد اهل بیت او را دوست داشتند و او هم آنها را دوست می داشت. او در آن خانه مانند مادری مهربان از فاطمه (س) سرپرستی می کرد و حتی در امور مخصوص فاطمه با پیغمبر سخن می گفت.
ام سلمه دارای منزلتی والا در علم و روایت حدیث می باشد زیرا او پس از خدیجه فاضلترین و پرهیزکارترین زنان پیغمبر (ص) و داناترین آنها به کتاب و سنت است تا جایی که عایشه به او گفته است: تو نخستین بانوی مهاجر می باشی و جبرئیل بیشتر در منزل تو می بود.
اولین چیزی که ام سلمه در خانه رسول گرامی (ص) اهتمام ورزید این بود که رضایت پیامبر خدا (ص) را برآورده سازد و خواسته های وی را برآورده کند. او دوست می دارد کسی را که رسول خدا او را دوست می دارد و دشمنی می کند با کسی که پیغمبر با او دشمنی می ورزد.
استاد محمد زکی بیضون گفته است: برای علاقه و حرص ام سلمه که چیزی از احادیث رسول خدا (ص) از نظر او فوت نشود کافی است بگوییم ام سلمه هر گاه به کاری از کارهای خانه اشتغال داشت چون صدای پیغمبر (ص) را می شنید تمام آن کارها را کنار می گذاشت و با شوق ایمان برای شنیدن حدیث روی می آورد تا چیزی از حفظ آن از او فوت نگردد.
ذهبی گفته است: حدیثهای ام سلمه بر 378 حدیث بالغ می شود و این فضیلتی از فضیلتهای بی شمار اوست که او را از دیگر زنان پیغمبر (ص) ممتاز گردیده است.
شیخ طبرسی (ره) گفته است: روایت شده که ام سلمه گفت: ای رسول خدا چرا مردان در مهاجرت ذکر می شوند و زنان ذکر نمی گردند پس خداوند آیه 193 سوره آل عمران را نازل کرد: پس پروردگارشان برای آنها اجابت کرد که من عمل عمل کننده ای از شما را از مرد و زن ضایع نمی کنم.
ام سلمه بعد از وفات پیامبر اسلام (ص)
مردم جز گروه اندکی پس از وفات رسول گرامی (ص) از را امام علی (ع) منحرف شدند و ام سلمه از همین گروه اندک است. او تا آخرین نفس بر ولایت و دوستی خویش از برای امام باقی ماند و به همین خاطر از قطع مقرری خویش و ستمی که بر او روا گردید بیمی به دل راه نداد.
ام سلمه برای آنکه جلوی سفر عایشه (سفری که منجر به جنگ جمل شد) را بگیرد بسیار تلاش کرد. پس او احادیث رسول اکرم (ص) را در فضل علی (ع) برای عایشه تذکر می دهد و حوادثی را که فراموش کرده بود به یادش می آورد و هنگامی که از او ناامید می شود با مهاجرین و انصار اجتماع می کند و علنا خشم خود را از عایشه بیان می سازد و سرانجام امام علی (ع) را در نامه ای از ماجرا خبر می دهد تا امام هوشیار گردد و سرانجام فرزند خود عمر را به عنوان سربازی در سپاه امام گسیل می کند تا بدین شیوه اعتراض و ناراحتی خود را بر سپاه جمل و صاحب آن برای جماعت مسلمین برملا نماید.
پس از آنکه امام علی (ع) به شهادت رسید و امام حسن (ع) صلح می کند و دنیا بر وفق مراد معاویه می شود. اکنون معاویه برنامه اصلاحی خود را برای بلاد اسلامی آغاز می کند. پس چیزی از دشنام علی (ع) را مهم تر و مقدم تر نمی بیند!
از ابو عبدالله جدلی روایت شده که گفت: بر ام سلمه وارد شدم پس او به من گفت: آیا رسول خدا (ص) را میان شما دشنام می گویند؟ من گفتم: سبحان الله پناه بر خدا. ام سلمه گفت از رسول خدا (ص) شنیدم که می گفت: هر که علی را دشنام گوید پس مرا دشنام گفته است.
اهل بیت (ع)، ام سلمه را در کارهای خویش شریک می دانستند و اسرار خود را نزد او به امانت می گذاشتند. ثقة الاسلام کلینی از امام صادق (ع) روایت کرده است: امام علی (ع) هنگامی که سوی کوفه رفت نامه ها و وصیت خود را نزد ام سلمه به امانت سپرد و چون امام حسن (ع) برگشت ام سلمه آنها را به او تسلیم نمود. همچنین امام حسین (ع) هنگامی که سوی عراق روان گردید نامه ها و وصیت خویش را نزد ام سلمه به امانت گذاشت و چون علی بن الحسین برگشت ام سلمه آنها را به او تسلیم کرد.
شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی گفته است: ام سلمه آخرین کس از مادران مؤمنین (امهات المؤمنین) است که از دنیا رخت بربست. عمرش به درازا کشید تا اینکه از شهادت امام حسین (ع) باخبر گردید. پس در بهت و خاموشی فرو رفت و بر این شهادت بسیار غمگین گردید و چندی از این حادثه نگذشته بود که سوی پروردگار شتافت.
- آنچه از پیامبر(ص) نقل شده…
- امتحان مردم بعد از پيامبر
- سخنان پيامبر بزرگ اسلام
- هر كس صورت مادر را ببوسد …
باتشکر از مطالب ارزنده واینکه خانم هایی مثل ام سلمه خود را مثل فرماندهان رجل میدانستندوعمل می کردن وتاکنون این مسایل مکتوم مانده است .منتظر جواب هستم