دکتر افشین قناد دندانپزشک شاعر، نویسنده و طنز پرداز متولد مهر ماه 1347، فارغ التحصیل 1371 از دانشکده دندانپزشکی شهید بهشتی است.
دکتر افشین قناد، اشعار جدی و حتی مذهبی نیز دارد و در کنار سرودن شعر، نویسنده قهاری نیز هست و البته بخشی از زمان روزانه اش را به ویرایش متون علمی یا نشریات دندانپزشکی اختصاص داده است.
شعر های او در کتابی به نام “قندانپزشکی” که مجموعه طنز دندانپزشکی میباشند، گردآوری شده است.
اسامی اشعار و نوشته های طنز
- شعر سرنوشت دندان پزشک خوش خیال
- شعر آرزوهای دندان پزشک خوش قلب
- شعر قال و مقال کنگره
- شعر رشته بی صاحب
- شعر حسن خلق
- شعر حکمت
- شعر روز پدر
- شعر تخلص
و نوشته های طنز ایشان:
- طنز نصیحة السارقین یا بهینه سازی زورگیری
- طنز چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید
- طنز ﻏﻢ ﻣﺮگ ﺑﺮادر را ﺑﺮادر ﻣﺮده ﻣﯽداﻧﺪ
- طنز بزن بزن، که داری خوب می زنی
- طنز طرح زوج و فرد و پالايش روح
- طنز امان از پا قدم عمو نوروز
- طنز آرزوهای بزرگ
- طنز آش آموزش
برخی از اشعار طنز ایشان را انتخاب کرده ایم و امیدواریم از خواندن آنها لذت ببرید.
سرنوشت دندان پزشک خوش خیال
چو شد دندان پزشکی سرنوشتم
به خود گفتم از این پس در بهشتم
به دست آورده ام دنیا و عقبی
چرا؟ چون آدمی نیکو سرشتم
از این کسب حلال و کار پر سود
چه زیبا می شود دنیای زشتم
پس از مرگم، دعای خیر مردم
کند دریای رحمت سنگ و خشتم
خلاصه بهره ها یابم از این شغل
بود روی پلو دائم خورشتم
ولی اینک پس از عمری طبابت
نظر چون می کنم بر سرگذشتم
یقین گردد مرا با صد تاسف
که من این قصه را وارو نوشتم
همه از من امید بهره دارند
تو گویی من زمین زیر کشتم
یکی خواهد ز من درمان بی مزد
یکی گوید ز اخلاق پلشتم
سخن کوته، بهشتم شد جهنم
به کلی پنبه شد هر چی که رشتم
مناجاتنامه
همکاران محترم صادقانه و از ته دل آمین بگویند و هیچ نگران نباشند. خداوند خود از خزانه غیبش روزی ما را خواهد رساند:
الهی از تو خواهم با دل و جان
نگردد کس اسیر درد دندان
مریضی از دهنها رخت بندد
مریض از سر خوشی دائم بخندد
جوان باشد و یا در سن پیری
نباشد حاجت او جرمگیری
پلاک از سطح دندانها به مسواک
شود با چند حرکت کاملاً پاک
.
.
.
نخواهد پر شدن دندان شیری
ویا اِساِم به قصد پیشگیری
نگردد زرد و تیره هیچ دندان
که سازد گلرخان محتاج درمان
بساط ایمپلنت و پُست و روکش
شود جمع و فتد دیگش ز جوشش
عیان هرگز نگردد شاخک پالپ
نگیرد درد هرگز، دال یا شارپ
عصبها بعد از این مستور مانند
ز کشتن یا کشیدن دور مانند
خداوندا تو لطفی مقتضی کن
به کل پوسیدگی را منتفی کن
به فضل خویش با طرحی هدفمند
تو خنثی کن اسید حاصل از قند
خلاصه جمله عالم را شفا ده
خودت یارانه آن را به ما ده
شکرگزاری
نیندیشم که بیماری ندارم
خدا را شکر بیماری ندارم
رسد دستم به اطراف دهانم
اگرچه مال بسیاری ندارم
نه تنها نیستم معتاد الکل
به دست خویش سیگاری ندارم
نباشم روبرو با هیچ بنبست
به پیش چشم دیواری ندارم
اسیر خواب خرگوشی نگشتم
به جز چشمان بیداری ندارم
همه ناشکر و عصیانگر ولی من
دل نالان و بیزاری ندارم
به پاس این صفات و اینکه دیگر
درون جیب دیناری ندارم
خداوندا مریضی چند بفرست
که من اعصاب بیکاری ندارم!
تهیه:میترا نامجو
نظر شما چیست؟