مقاله صوتی “هر بار یک مرحله”
جان گفت ما مجبوریم هر بار یک قدم به جلو برداریم. فقط یک قدم.
آن روز روزی خسته کننده بود. ما چهار نفر بودیم که داخل خودرو نشسته بودیم و در باره وضعیتی که همه ما را درگیر کرده بود بحث می کردیم. بانک وامی را که به آن نیاز داشتیم نمی داد و کسب و کار ما در حال از هم پاشیدن بود.
فرانکلی می گفت برای نجات کمپانی فرصت زیادی نداریم. همه می دانید که ما فقط یک شانس داریم اما برای حفظ همان هم باید خیلی کار کنیم.
و لوک ادامه داد: این کار غیر ممکن است.
و مری در نهایت گفت: فایده این همه تلاش چیه ما که در نهایت موفق نمی شویم.
جان که از همه ما مسن تر و با تجربه تر بود در حال رانندگی بود او در کل مسیر حرفی نزده بود. اما ناگهان از جاده اصلی خارج شد.
صدا ها بلند شد: هی چکار می کنی؟ ما باید بریم خونه! همه خسته هستیم.
او پاسخ داد فکر کنم ماشین مشکل دارد. این نزدیکی ها یک تعمیرگاه خوب سراغ دارم. زیاد معطل نمی شوید.
دانلود مقاله صوتی هر بار یک مرحله
نظر شما چیست؟
پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید