• ارسال کننده: علی یزدی مقدم
  • تاریخ انتشار: 2014 / 05 / 05

لطیفه: راننده تاکسی!

روزی مسافر یک تاکسی دستش را روی شانه راننده گذاشت تا از او سوالی بپرسد. راننده فریادی کشید و کنترل تاکسی را از دست داد، نزدیک بود به اتوبوسی برخورد کند با سرعت فرمان را برگردانند و به سمت پیاده رو منحرف شدند و تاکسی در چند سانتی متری ویترین یک مغازه تاکسی را متوقف شد.

طنز راننده تاکسی لطیفه جوک

چند ثانیه ای سکوت در داخل تاکسی حکمفرما بود و بعد از آن راننده تاکسی از آینه به مسافر نگاهی کرد و گفت: «ببین رفیق دیگه این کارو نکن. بد جوری منو ترسوندی!»

مسافر از او عذر خواهی کرد و گفت: «ببخشید من نمی فهمم شما فقط با دست من اینقدر ترسیدین؟»

راننده تاکسی جواب داد: « متاسفم این تقصیر شما نیست. امروز اولین روز کار من به عنوان یک راننده تاکسی است. من در 25 سال گذشته راننده آمبولانس حمل جنازه بوده ام!»

علی یزدی مقدم

این محتوا اختصاصاً برای یاد بگیر دات کام تهیه شده است استفاده از آن با ذکر منبع همراه با لینک آن و نام نویسنده یا مترجم مجاز است
برچسب ها:



  1. جوکتون عالی بود

نظر شما چیست؟

پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید

لطفا جای خالی را پر کنید







صفحه ما را در فیس بوک دنبال کنید صفحه ما را در توییتر دنبال کنید صفحه ما را در  اینستاگرام دنبال کنید صفحه ما را در لینکداین دنبال کنید