من قادر به انجام هر كاري هستم.
من از هر زمان ديگري قوي تر هستم.
من نمي ترسم.
خوشحال هستم…
چرا؟
چون بر بوليميا غلبه كرده ام. و اين چيرگي سبب شد تا باور داشته باشم، هر چيزي امكان پذير است. براي اينكه به چيزي دست پيدا كنيد بايد ابتدا به آن اعتقاد پيدا كنيد و آنرا بيش از هر چيز ديگري بخواهيد.
داستان بوليمياي من
هيچگاه اولين باري را كه بالا آوردم فراموش نمي كنم در آن موقع فقط 8 سال سن داشتم. به خاطر نمي آورم علت آن چه بود. اما احساس كردم مي توانم آنرا كنترل كنم. اين تبديل به عادتي شده بود كه مرتب در حال بيشتر شدن بود. وقتي كه 21 سال سن داشتم، در روز 15 بار بالا مي آوردم و در سال 20 هزار دلار براي غذايي كه بالا مي آوردم هدر مي دادم.
حتي يكبار براي اينكه كافه تريا دانشگاه باور كند من همه اين خوراكي ها را براي خود مي برم در مقابل او همه آنها را خوردم.
بوليميا زندگي من را تحت تاثير قرار داده بود، به گونه اي كه فراموش كرده بودم من كه هستم و چگونه مي توانم بدون اين بيماري زندگي كنم!
يك چيز بود كه مانع مي شد خودم را درمان كنم….
يك چيز بود كه بيش از درمان به آن اهميت مي دادم…
اين مربوط به لاغري بيش از حد من نبود و همچنين مربوط به اينكه هر چه مي خواستم مي خوردم نبود… و چيزي كه براي من در اولويت بالايي قرار داشت و به آن اهميت مي دادم اين بود كه هيچ كس نبايد از اين بيماري من با خبر شود. اگر مي خواهم اين مشكل را حل كنم بايد اين كار به تنهايي انجام دهم.
بيشتر افرادي كه اين بيماري را دارند از مشكل خود بسيار شرمنده هستند. آنها احساس غریبي دارند، احساس مي كنند بي مصرف هستند و بيماري آنها خارج از كنترل است. فكر مي كنند اگر مشكل خود را مطرح كنند، كسي به آنها احترام نمي گذارد. كسي آنها را دوست ندارد.
اما درمان بيماري بوليميا به تنهايي كاري بسيار دشوار است.
اگر شما هم اين بيماري را داشته باشيد شرط مي بندم كه هر سال در آغاز سال نو تصميم مي گيريد كه در سال جديد بيماري خود را درمان كنيد. اما اين اتفاق هيچگاه نمي افتد! غير از اين است؟
چرا؟
مشكل: افرادي كه با بوليميا درگير هستند با حقيقت روبرو نمي شوند…
به خاطر دارم كه همه شكست هاي من براي درمان مربوط به اين بوده است كه نتوانسته ام روي مشكل اصلي تمركز كنم.
اولويت هاي من كه هر هدف كوچكي را تحت الشعاع قرار مي داد اين ها بودند:
- در حال خوردن ديده نشوم
- در مقابل ديگران بالا نياورم.
- كسي به رفتار من شك نكند.
اهداف من بي مصرف بودند. در آغاز بر چيزهاي منفي تمركز داشتم… همه اهداف من بر كارهايي كه نبايد انجام دهم مي چرخيد. و ترك عادت هاي بد در اولويت دوم قرار مي گرفت.
اگر نتوانيد با عاملي كه سبب بروز بوليميا است روبرو شويد. بدون شك نمي توانيد به بهبودي كامل دست پيدا كنيد.
5 مرحله براي اينكه بر بيماري بوليميا غلبه كنيد.
بر شرم خود غلبه كنيد
اولين و اصلي ترين بخش از درمان اين است كه بر شرم خود غلبه كنيد. سعي كنيد درك كنيد كه بوليميا يك بيماري است كه شما به آن مبتلا شده ايد. راز خود را با كسي كه به او اطمينان داريد در ميان بگذاريد. وقتي مشكل را با كسي در ميان مي گذاريد در حقيقت سنگینی آنرا با او تقسیم کرده ايد. گويا مشكل شما نصف شده است.
به گذشته باز گرديد
به بيماري بوليميا كمي عميق تر نگاه كنيد. عامل آن چه بوده است؟ چه چيز هايي اين حالت ها را تشديد مي كرده است؟ مي توانيد با خود دفترچه يادداشتي داشته باشيد و آنگاه كه احساس مي كنيد مي خواهيد بالا بياوريد يا پس از آن به احساسات خود فكر كنيد و عميق تر شويد آنگاه عوامل و احساساتی که شما را تحریک کرده اند یادداشت کنید. دقت كنيد چه چيزي سبب مي شود تا احساس كنيد اشتهاي زيادي براي خوردن داريد. آيا عصبي هستيد؟ غمگين يا خشمگين هستيد؟
وقتي كه احساسي را كشف مي كنيد، حقيقت را قبول كنيد. آنرا در آغوش بگيريد نه اينكه ار آنها فرار كنيد.
با درايت خوردن را تمرين كنيد
براي خود برنامه غذايي سالمي شامل سه وعده اصلي و سه ميان وعده سبك داشته باشيد. هنگام صرف وعده غذايي خود شرايط شايسته را براي آن فراهم كنيد! در محلي آرام و مناسب وعده خود را صرف كنيد و از هر ذره آن لذت ببريد. از قورت دادن آنچه مي خوريد لذت ببريد. بر همه مزايا و فايده هايي كه از آن خوراك به شما مي رسد از انرژي، ويتامين ها و زندگي كه به شما مي بخشد تمركز كنيد. هر فكر منفي كه داريد از سر خود دور كنيد.
سعي كنيد خود را از خوردن محروم نكنيد
سعي كنيد تا آنجا كه ممكن است وعده ها و ميان وعده ها را حذف نكنيد و براي خود مشكل تغذيه اي ايجاد نكنيد. وقتي خود را از خوردن محروم مي كنيد در حقيقت در حال تحريك بيماريتان هستيد. بدن شما بايد دوباره بياموزد كه چگونه بخورد و هضم كند، داشتن برنامه هاي غذايي منظم و ميان وعده هاي متعادل ضروري هستند.
به تنهايي اين كار را انجام ندهيد
مي توانيد به تنهايي از بيماري بوليميا رهايي يابيد ولي اين كار بسيار سخت تر خواهد شد… و، وقتي كه صحبت از درمان مي شود من مي گويم هيچ چيز را به شانس واگذار نكنيد. و بهترين توصيه اي كه مي توانم داشته باشم اين است كه خود را وقف درمان كنيد.
اين بزرگترين مرحله از درمان است كه هر چه براي آن تلاش كنيد پشيمان نخواهيد شد.
داستان سفر هزاران مايلي را كه با يك گام شروع مي شد را به خاطر بياوريد.
و اجازه دهيد خواندن اين مقاله اولين گام شما باشد.
درمان بيماري بوليميا يك سفر طولاني ولي پربار است. همچنان كه تلاش مي كنيد از موانع بزرگي كه در مقابل شما وجود دارد عبور كنيد احساس مي كنيد اين همه تلاش فقط براي اين است كه مانند يك فرد عادي زندگي كنيد. ولي با هر مرحله اي كه جلو مي رويد به سلامتي و البته شادي نزديكتر مي شويد و البته از يك انسان معمولي هم قوي تر شده ايد و كارهايي را انجام داده ايد كه ممكن است يك انسان معمولي در خواب هم نتواند به آن فكر كند.
مهم نيست كه درمان چقدر مشكل باشد هر چقدر هم اين كار سخت باشد از اين كه روز خود را با بوليميا شروع كنيد و آنرا با همين بيماري به شب برسانيد ساده تر است. من فكر مي كردم درمان بوليميا كاري سخت، درناك و خجالت آور باشد. البته بعضي مواقع اين گونه هم بود اما غلبه بر هر كدام از اين سختي ها چنان احساس خوبي داشت كه گويي از تاريكي نجات يافته بودم.
اين تجربيات مربوط به 5 سال پيش بود و اكنون من در سلامتي كامل به سر مي برم و اثري از اين بيماري نيست و البته اكنون من انسان شاد تر و قدرتمند تري هستم
اكنون فكر مي كنم چقدر انسان خوشبختي بوده ام كه توانسته ام چنين تجربه اي داشته باشم و مانند يك قهرمان در برابر بيماري خود ظاهر شوم نه فقط براي اينكه بر اين بيماري غلبه كرده ام فقط به اين دليل كه در برابر آن تسليم نشدم و اكنون هم اگر دوباره بيمار شوم هراسي ندارم. چون من يك مبارز هستم و در هر شرايطي زندگي خوبي خواهم ساخت.
ترجمه: علي يزدي مقدم
منبع: بوليميا ريكاوري
مطالب مرتبط:
- روانشناسی موفقیت
- 5 كاري كه افراد موفق هرگز انجام نمي دهند
- هزینه موفقیت را بپردازید
- در انتظار جك
- خنده بهترین درمان
- دو مرد بیمار – داستان کوتاه
- ارزش عشق! – داستان کوتاه
- چگونه حقوق خود را دو برابر کنید!
- از غرور خود انرژی بگیرید
من ۴ ساله بولمبیا دارم واقعا خسته شدم الان ۲۶ سالمه یکساله ازدواج کردم و میخوام باردار شم اما نتونستم بر این بیماری علبه کنم میترسم واقعا نیلز به کمک دارم با هیچکس هم نمیتونم در این مورد صحبت کنم نیاز شدید به کمک دارم خسته شدم دوسدارم به زندگی عادی ۴ سال پیش برگردم