• ارسال کننده: علی یزدی مقدم
  • تاریخ انتشار: 2014 / 06 / 29

ارزش عشق! – داستان کوتاه

سالها پیش همه احساسات و عواطف دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند که تعطیلات خود را در جزیره ای زیبا در کنار ساحل دریا بگذرانند. هر کدام از آنها در این جزیره اوقات خوشی را می گذراندند، اما ناگهان اعلام شد که طوفانی در راه است و همه باید جزیره را ترک کنند.

این خبر باعث رنجش همه شده بود و همه سوار قایق های خود شدند تا بازگردند اما عشق هیچ عجله ای برای بازگشت نداشت. او کارهای زیادی داشت که باید انجام می داد، بنابراین آخرین کسی بود که برای سوار شدن به قایق به سمت ساحل رفت و متوجه شد که باید عجله کند تا بتواند جزیره را ترک کند. هر چه گشت قایق خالی نیافت اما با امیدواری به جستجوی خود ادامه داد.

ارزش عشق

همچنان که کامیابی سوار قایق زیبای خود در حال حرکت بود عشق او را صدا زد و درخواست کرد تا او را هم با خودش ببرد اما کامیابی در جوابش گفت: « قایق من پر از طلا و اجناس گرانبهاست، جایی برای تو ندارم.»

در همین حال بی خیالی در حالیکه سوار بر قایقی با مزه بود می خواست حرکت کند که عشق فریاد زد: « می تونی منو هم با خودت ببری؟» اما بی خیالی در پاسخ گفت: « نه متاسفم پاهای تو گلی هستند و قایق منو کثیف می کنند.»

پس از آن عشق دست به دامن اندوه شد و از او کمک خواست. اما اندوه پاسخ داد: « من خیلی غمگین هستم می خوام تنها باشم.»

و عشق به سمت شادی رفت از او خواست تا کمکش کند، اما شادی بسیار خوشحال بود و از فرط خوشحالی نمی توانست به مشکل کسی توجه کند و نمی خواست اوقات خوشش خراب شود.

ناگهان یکی فریاد زد: «عشق من تو رو با خودم می برم بیا سوار شو» اما عشق او را نشناخت ولی بدون معطلی سوار قایقش شد و از آنجا دور شدند.

وقتی که همه به جای امنی رسیدند، عشق از قایق پیاده شد و دانش را دید از او پرسید: « می دونی اونی که به من کمک کرد وقتی که همه رفته بودن کی بود؟» دانش با لبخندی گفت: « او زمان بود، چون فقط زمان است که ارزش واقعی عشق را می داند و می داند که عشق چه توانایی هایی دارد. فقط عشق است که می تواند شادی و آرامش را به همراه بیاورد.»

ما انسان ها در هنگام کامیابی از عشق خود غافل می شویم. وقتی که احساس می کنیم انسان مهمی شده ایم از عشق خود قدردانی نمی کنیم. و هنگام شادی یا غم به عشق بی توجهی می کنیم. و فقط گذر زمان است که می تواند ارزش وافعی عشق را به ما نشان دهد. چرا منتظر هستید؟ چرا از عشق زندگی خود قدردانی نمی کنید و هر روز زندگی خود را با آنها شریک نمی شوید؟

ترجمه: علی یزدی مقدم

مطالب مرتبط:

این محتوا اختصاصاً برای یاد بگیر دات کام تهیه شده است استفاده از آن با ذکر منبع همراه با لینک آن و نام نویسنده یا مترجم مجاز است
برچسب ها:



 

در یاد بگیر دات کام مشترک شوید و آخرین مطالب را در ایمیل خود دریافت نمایید

نظر شما چیست؟

پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید

محدودیت زمانی مجاز به پایان رسید. لطفا کد امنیتی را دوباره تکمیل کنید.




بستن تبلیغات

تبلیغات اینترنتی در یاد بگیر دات کام



صفحه ما را در فیس بوک دنبال کنید صفحه ما را در توییتر دنبال کنید صفحه ما را در  اینستاگرام دنبال کنید صفحه ما را در لینکداین دنبال کنید