ضرب المثل هایی که در این مقاله ارائه می شود در مورد حرف بیهوده، ناشایست و نابجا، غیر قابل قبول، دو پهلو حرف زدن، یک کلام بودن، پرگویی یا کم گویی.
1- آب در غربال کردن
به حرف بی پایه زدن، به کار بی فایده و بی دقت انجام دادن می گویند.
2- به تِریج قبای کسی بر خوردن
قدیمی ها اگر به کسی حرفی می زدند که او سخت ناراحت می شد و ناگهان قهر می کرد و می رفت و یا با صدای بلند حرفی می زد می گفتند: “حالا چرا به تریج قبایت برخورد؟ مگر ما چه کار کردیم؟”
3- کله ی گنجشک خورده
به کسی گفته می شود که پر گویی می کند.
4- ماست به دهانش مایه کرده اند
کسی بی جا ساکت می شد و حرف نمی زد.
5- نامه ی فدایت شوم
مردم اگر از کار و حرف کسی که پیش آن ها آمده ناراحت شوند و بخواهند به او بگویند برو، می گویند مگر نامه ی فدایت شوم برایت نوشته بودم؟ یعنی این که اگر می خواهی برو، مگر من از دل و جان تو را دعوت کرده بودم؟
6- مثل خروس بی محل، بی وقت می خواند
اگر کسی بی وقت و نا به جا حرف بزند به او می گویند: مثل خروس بی محل است.
7- دل شکسته را نمی شود بند زد
یعنی این که نباید حرفی بزنیم و کاری کنیم که بی دلیل دل یک نفر بشکند و آزرده شود، چون ظرف چینی را که می شکند، می توان بند زد، ولی دل شکسته را نمی توان آرام و قرار بخشید.
8- شاخه به شاخه پریدن
بعضی ها در حال حرف زدن و گفت و گو ناگهان حرفشان را عوض می کنند و چیز دیگری می گویند.
9- با یک من سِریش نمی چسبد
یعنی این که این حرف ها آن قدر از رفتار و گفتار آن آدم دور است که هر کاری بکنی، به او نمی چسبد.
10- بر خرمگس معرکه لعنت!
اگر کسی در جمعی بدون مقدمه و بی اجازه حرفی بزند، این ضرب المثل را به کار می برند.
11- تلگرافی حرف زدن
یعنی کوتاه حرف زدن.
12- تو قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود
بعضی از حرف ها آن قدر عجیب و غریب و غیر قابل قبول است که می گویند در قوطی هیچ عطاری یافت نمی شود.
13- درِ دروازه را می شود بست، درِ دهان مردم را نمی شود بست
بعضی مردم عادت دارند که درباره ی دیگران حرف بزنند. آن ها کاری به درستی یا نادرستی هیچ کاری ندارند. هر کاری کنید آن ها، حرف می زنند. برای آن که دروازه ی به آن بزرگی را می شود می بست ولی دهان به این کوچکی هیچ وقت بسته نمی شود.
14- طوطی وار حرف می زند
یعنی این که معنی حرف خودت را نمی دانی.
15- لالایی بلدی چرا خوابت نمی برد؟
اگر کسی پندی بدهد و خودش به آن عمل نکند، این مثل را می گویند.
16- هر کس ساز خودش را می زند
گروهی همدل و همزبان ناگهان پراکنده شوند و هر کس دنبال حرف و کار خودش باشد.
17- آخرش نفهمیدم تو رفیق من هستی یا رفیق گرگ؟
بعضی وقت ها آدم ها حرف هایی می زنند که نمی فهمیم از چیزی تعریف می کنند یا بدگویی. به این جور حرف زدن می گویند دو پهلو حرف زدن.
18- از هر طرف که باد می آید، بادَش می دهد
گاهی آدم هایی پیدا می شوند که رفتار و گفتار خودشان را هر طور که به سودشان باشد، ناگهانی عوض می کنند.
19- با زبان خوش مار از سوراخ بیرون می آید
باید با مردم خوش زبان بود. با بد اخلاقی کاری از پیش نمی بریم.
20- بُزش به کوه بالا رفت
اگر کسی حرفی می زد و هیچ جوری حرفش را تغییر نمی داد و حاضر نبود از آن جایی که هست پایین بیاید، این مثل را درباره او به کار می بردند. او مثل بزی بود که بالا می رفت و پایین نمی آمد.
تنظیم: سمیه مظفری
برگرفته از کتاب “راز مثل های ما”، نویسنده: محمد میر کیانی، انتشارات محراب قلم.