در دنياي امروز نمي توان براي رشد كشور ها آينده ای در نظر گرفت مگر اينكه بر نوآوري و كارآفريني سرمايه گذاري كنند و سياست هايي در پيش گيرند كه به تقويت خلاقيت و ايجاد اشتغال در بخش خصوصی منجر شود در اين صورت است كه مي توان بر مشكل فقر جامعه و بيكاري جوانان غلبه كرد در حقيقت كارآفرينان كساني هستند كه مي توانند اين مشكل را حل كنند آنها از ارزشمندترين افراد جامعه هستند كه بايد به كمك قوانين و تسهيلات راه آنان را در مسير ايجاد اشتغال باز كرد. در همين راستا سران جي بيست در آخرين بيانيه خود در سال 2014 اعلام كردند كه كارآفريني، نوآوري و افزايش توان رقابتي صنايع كوچك را در جهت ايجاد اشتغال و كاهش فقر حمايت كنند.
البته حرف هاي تازه اي نيست و از سال 1970 كشور هاي مختلفي در اين زمينه فعاليت خود را شروع كرده اند و امروز مي توانيد آنها را ببینیم که در اقتصاد بسیار جلوتر از ديگر كشور ها هستند. به عنوان مثال در اقتصاد قدرتمندي مانند اقتصاد آمريكا سهم بيشتر اشتغال زايي توسط شركت هاي بزرگي مانند گوگل، اَپل، جنرال موتورز و… ایجاد نشده است بلکه شركت ها و مشاغل كوچك هستند كه بزرگترين سهم را در ايجاد اشتغال دارند. البته موفقيت آنها زماني بوده است كه حمايت هاي غير مستقيم انجام داده اند تا اينكه كمك هاي مستقيم به شركت هاي و كسب و كار هاي كوچك انجام شده باشد.
پرورش نهال كارآفريني!
نزديك به سي و اندي سال است كه دولت ها به مقوله كارآفريني و مشاغل كوچك بر حل مشكل بيكاري و فقر علاقه نشان مي دهند چون حجم زیادی از نارضایتی های مردمی ناشی از همین معضل است و در اين زمينه تجربيات زيادي كسب كرده اند. همچنين رشته هاي دانشگاهي متعددی در اين زمينه ايجاد شده و تحقيقات آکادمیک بسياري انجام شده است.
در اين ميان عموم مردم افرادي مانند لري پيج (گوگل)، استيو جابز(اَپل)، بيل گيتس (مايكروسافت) را به عنوان الگوي يك كارآفرين موفق مي شناسند و ميخواهند مانند آنها عمل كنند اما كمتر كسي به بستري كه براي چنين كارآفريناني فراهم شده بود توجه مي كند. چنین افرادی بی شک در دیگر نقاط جهان هم وجود دارند اما فراهم نبودن بستر مناسب به آنها اجازه نمی دهد به اندازه کافی رشد کنند تا حتی دیده شوند.
از سوي ديگر كشور ها مختلف پارك هاي علم و فناوري با كپي برداري از سيليكون ولي (دره سيليكون) در كاليفرنيا در ايالات متحده ساخته اند. شكي نيست كه سيلسكون ولي يكي از موفق ترين نمونه ها در اين زمينه بوده است ولي تنها مركز علم و فناوري موفق دنيا نيست كه موفق بوده است. چيزي كه دولت ها مي خواهند اين است كه سيليكون ولي جديدي براي خود بسازند و با اينكه سرمايه گذاري فراواني بر اين پارك هاي علم و فناوري انجام داده اند و با ساختار مشابهي كه دارند بیشتر آنها موفق عمل نكرده اند. چنانچه در ايران هم پارك هاي علم و فناوري نتوانسته اند به موفقيت چشمگيري دست پيدا كنند و حتي از مخترعين و كارآفرينان تقاضاي مبالغي مي كنند كه در توان آنها نيست. اين پارك هاي علم و فناوري با سرمايه گذاري هاي سنگيني كه انجام شده است نه تنها نتوانستند در ايجاد اشتغال و افزايش رفاه نقش تاثير گذاري ايفا كنند بلكه خود باري بر دوش دولت بوده اند.
اينجا بود كه بحث بر سر ايجاد بستر مناسب براي پرورس نهال كارآفريني مطرح شد. پرسشي كه در اين ميان مطرح مي شود اين است كه نقش دولت ها چيست و چگونه مي توانند به ساخت چنين بستري كمك كنند؟ يا آنرا ايجاد كنند؟ تا بدين وسيله بر معضل فقر و بيكاري كه خود ريشه بسياري مشكلات ديگر است غلبه نمايند.
در سال 2010 پرفسور دانيل آيزنبرگ كتاب سفيدي ارائه كرد كه مسير دولت ها را براي فراهم كردن بستر مناسب كارآفريني نشان مي داد در اين ميان 9 عامل نقش اساسي در ايجاد چنين بستري داشتند كه مهمترين عامل و بخش اول كتاب به بررسي نقش دولت ها در ايجاد بستر مناسب كارآفريني مي پردازد.
آيزنبرگ در اولين دستورالعمل خود آورده است كه بايد كپي برداري از سيليكون ولي متوقف شود. او مي گويد سيليكون ولي يك تجربه موفق بوده است اما براي شرايط منحصر به فرد خودش و هر كپي برداري از آن اشتباه است و اين به دستور العمل بعدي مرتبط مي شود كه مي گويد بر اساس شرايط محلي بايد بستر توسعه كارآفريني فراهم شود. بايد بر صنايع موجود تمركز بيشتري انجام شود و توانمندي هاي بومي تقويت گردد و بر پايه آنها و مهارت ها و توانمندي هاي موجود كار شود تا اينكه بر آخرين فناوري هاي روز تاكيد شود.
در مرحله بعد بايد از همان ابتدا بخش خصوصي بدون در نظر گرفتن هيچ رانت و امتيازي مشاركت داده شود. در اينجاست كه نقش غير مستقيم دولت بايد ايفا شود به عنوان يك تسهيل كننده امور و نه مدير! در ايجاد چنين بستري بايد به صنايع و كسب و كار هايي كه پتانسيل بسيار بالايي دارند توجه كرد تا به پيروزي بزرگ در كمترين زمان ممكن دست پيدا كرد. و به اين ترتيب فرصت هاي بسياري فراهم خواهد آمد كه افراد بتوانند داستان هاي موفقيت بومي خود را براي ديگران تعريف كنند و فقط از نمونه هاي آمريكايي به عنوان الگوي موفقيت ياد نكنند. به عنوان مثال در ایران گردشگری یکی از بالاترین پتانسیل ها را دارد که با تسهیل راه کارآفرینان و سرمایه گذران در این زمینه می توان اشتغال زایی کرد بدون اینکه نیاز به هزینه های میلیاردی یا فناوری های پیچیده ای باشد.
همچنين دولت ها بايد به خاطر داشته باشند كه نبايد بيش از حد اين سيستم را مهندسي كنند يا برنده ها را جدا كنند. بستر رشد توسعه و نوآوري ذاتا داراي ريسك بالا و منحصر به فرد است. بنابراين هيچ فرمول جادويي وجود ندارد تا موفقيت را بر پايه آن چيد. و بيش از همه بايد موانع را از سر راه آنها برداشت موانعي مانند: قانون هاي ضد رقابتي و انحصارگرايي، ماليات هاي سنگين براي مشاغل و كسب و كار هاي كوچك، جلوگيري يا محدود كردن برخي بازار ها ( به عنوان مثال عدم دسترسي به بازار هاي دنيا براي استفاده از آخرين فناوري هاي روز )، در اختيار نداشتن پرسنل ماهر يا سرمايه گذار مناسب، قوانين دست و پاگير و… موانعي هستند كه هميشه كارآفرينان با آن دست به گريبان هستند.
و البته آيزنبرگ اشاره مي كند كه نبايد پول در آوردن در اين سيستم را هم بيش از حد آسان نمود. چون بدين ترتيب ناخواسته براي عده اي رانت برقرار مي شود و سرمايه هاي مخاطره آميزي ايجاد خواهد شد و ناپايداري هاي اقتصادي به بار خواهد آورد به هر حال سرمايه بايد با كار و تلاش بدست آيد تا سبب فساد نشود.
آنچه مهم است رشد و توسعه اقتصادي پايدار است هر کسب و کاری باید بتواند بر خود متكي باشد و مدام نياز به تزريق سرمايه بيروني نباشد. از طرف دیگر چنين ساختاري بايد از ديد سرمايه گذار قابل قبول و منطقي باشد يعني سود ده باشد و به خوبي مديريت شده باشد در غير اين صورت موفقيت بزرگي در زمینه کارآفرینی و اشتغال زایی كسب نخواهد كرد.
بايد بر حمايت كسب و كار هايي با پايداري بالا، پتانسيل رشد منطقي و نوآوري ها تمركز شود و دليلي وجود ندارد از هر كسي كه كسب و كار جديدي به راه انداخته است بدون توجيه حمايت شود. راه اندازي يك كسب و كار جديد قسمت آسان كار است و قسمت دشوار آن رشد و توسعه دادن اين كسب و كار است.
دولت ها براي ايجاد بستر مناسب براي رشد كارآفريني چه كاري مي توانند انجام دهند؟
چالش دولت ها اين است كه در توسعه سياست هاي كارا تمركز كنند، و در عين حال از مداخله مستقيم در اين روند خود داري كنند. مطالعاتي كه در سال 2014 توسط كالين ميسون از دانشگاه گلسگو و راس بران از دانشگاه استفان اندرس انجام دادند يك سري اصول كلي براي دولت ها در سياست گذاري بدست آوردند كه در ايجاد و پروش اين بستر كمك مي كنند.
تقابل روش هاي سنتي و سياست هاي توسعه اي شفاف راه را براي ايجاد ساختار توسعه مشخص مي كند. در روش هاي سنتي توسعه تلاش مي شود تعداد بيشتري از سازمان هاي اقتصادي راه اندازي شود، سرمايه گذار بيشتري جذب شود، روي تحقيق و توسعه يا انتقال فناوري بيشتر سرمايه گذاري شود. اين روش ها به معناي كپي برداري از برنده ها است هر چند اين كار هاي به نوبه خود بد نيستند اما به هيچ وجه نمي توانند موفقيت اقتصادي و ايجاد اشتغال پايدار را براي هيچ كشوري تضمين كنند.
در مقابل روش توسعه شفاف وجود دارد كه ماهيت آن تناسب است. و بر توانايي هاي رهبري كارآفريني تمركز مي كند. در اين راهبرد سعي مي شود شبكه هاي موجود شناسايي شود و تلاش مي شود روش هاي توسعه اين شبكه ها از محلي به ملي و بين المللي شناسايي شود. مهمترين چيز اين است كه كسب و كار توسط يك تيم توانمند رهبري شود. سازماني كه مي خواهد پيشرفت كند به كمك نياز دارد تا بتواند با مشتريان، تامين كنندگان و ديگر فعالان بازار ارتباط برقرار كند و اين به معنای فراهم کردن بستري از منابع مورد نياز خواهد بود.
نقش دولت ها و وزارتخانه هاي مربوطه تقويت و حمايت نوآوري و وضع قوانين تسهيل كننده است. نقش آنها اين است كه بر مشكل تمركز كنند و سياست هاي موثري را تعيين كنند. آنها باید در ارتباط مستقیم و مداوم با کارآفرینان و صاحبان مشاغل کوچک باشند که نیاز به تلاش و فعالیت سخت وزارتخانه های مربوطه از بالاترین سطح تا کارمندانی که ارتباط مستقیم با کارفرما دارند.
دولتي كه فهم و درك درستي از كارآفريني دارد و مي فهمد بستر مناسب براي كارآفريني چيست، چگونه شكل مي گيرد، نقش دولت و محدوديت هايش را مي داند نتيجه بهتري خواهد گرفت.
توصيه هاي كليدي براي سياست گذاري دولت
به طور خلاصه براي فراهم كردن بستر مناسب براي كارآفريني مي توان اين اصول را به دولت ها توصیه كرد:
- كارآفريني و فعاليت هاي وابسته را در الويت دولت قرار داد. و براي اينكه فرمول مناسب براي هر كشور يا جامعه اي بدست آيد لازم است كه وزير مربوطه به صورت فعال و مداوم با فعاليت هاي مربوط به كارآفرينان و مشكلات آنها در ارتباط باشد براي اين منظور بايد كارمندان مربوط به اين وزارتخانه به صورت دوره اي و مداوم در حال مميزي وضعيت كارآفرينان باشند تا بتوانند موانع مسير كسب و كار هاي كوچك و بنگاه هاي توليدي را شناسایی کنند و برچينند بدین ترتیب بستر مناسب براي رشد آنها توسط دولت خواهد شد در نهايت با توجه به داده هايي كه جمع آوري شده است بايد سياست گذاري درست و برنامه هاي تقويت كارآفريني به صورت مدون و پويا انجام پذيرد.
- در اين حوزه بايد كلان نگري وجود داشته باشد آفت رشد بنگاه های اقتصادی کوچک نگاه سليقه اي است بايد بستر مناسب رشد را در همه زمينه ها و صنايع فراهم كرد تا تاثير آن را بتوان به صورت ملموس در اقتصاد و وضعيت اشتغال مشاهده كرد.
- بايد اجازه داد يك رشد طبيعي صورت گيرد نه اينكه با نگاهي از بالا به پايين در آن دخالت كرد. بايد بر اساس صنايع موجود كه به صورت طبيعي شكل گرفته اند شروع كرد صنايعي كه متناسب با منطقه و كشور باشند تا اينكه به دنبال صنايع دهن پر كن بود كه بيشتر جنبه تبليغاتي براي دولت ها دارند.
- نبايد در همه صنايع به دنبال آخرين تكنولوژي ها بود چرا كه در همه زمينه ها رشد و توسعه نياز است.
- بايد توان رهبري و مديريت را تقويت كرد اما مديريت و رهبري را به بخش خصوصي تفويض كرد. آنها بايد خود مسئوليت بنگاه اقتصادي شان را بر عهده گيرند و مالكيت آنرا در اختيار داشته باشند به اين ترتيب است كه كسب و كار هاي كوچك مي توانند از محل و شهر خود فراتر روند و در كشور و منطقه موفق عمل كنند.
- بايد سياست ها در جهتي تكامل پيدا كنند كه نياز هاي كسب و كار ها و تيم هاي مديريتي هر دو را برآورده كنند. درك اين حقيقت مهم است كه كسب و كار هاي كوچك ماهيتي داد و ستدي دارند در حاليكه كارآفريني ماهيتي تناسبي دارد.
ترجمه و تحقيق: علي يزدي مقدم
مطالب مرتبط
- رهبران آخرين نفر مي خورند و مي نوشند!
- توزيع عادلانه ثروت در جهان
- ويژگي هاي يك فرايند واقعی استقرار نظم در سازمان
- اصول اوليه و حياتي در تبليغات
- روانشناسی موفقیت
- چند مرحله براي اينكه ايده يا اختراع خود را بفروشيد
- چگونه کسب و کاری را که رو به ورشکستگی است نجات دهیم؟
- داستان نوآوری سال
- آموزش پرسنل ضروری یا اتلاف هزینه ها
- سود فوق العاده با برنامه بهره وری
زنده باد از سایت تون.
موفق باشید