• ارسال کننده: علی یزدی مقدم
  • تاریخ انتشار: 2014 / 09 / 02

اصول پایه کسب و کار که در واترون آموختم

اکنون که این مطلب را می نویسم، سال تحصیلی دیگری آغاز شده است و حدود 100000 دانشجوی MBA برای گرفتن مدرک طلایی خود، دو سال تلاش خواهند کرد.

20 سال پیش من وارد سالن بزرگ دانشگاه واترون شدم تا تحصیل در رشته MBA را آغاز کنم. اکنون 21 سال سابقه کار در این زمینه دارم. فکر کردم بد نیست اگر 5 اصلی را که در دانشگاه بازرگانی آموختم و به شخص خودم ثابت شده است که از ارزشمندترین آموزه های دانشگاهی هستند را با شما در میان بگذارم. و اما این 5 اصل:

5 اصل موفقیت کسب و کار

سرمایه گذاری و حسابرسی – همه چیز درباره پول است

چیزی که مهم است جریان سرمایه است. این یکی از بنیاد های سرمایه گذاری و حسابداری است که معمولا یا فراموش می شود و یا کم ارزش تلقی می شود. در پایان هر روز باید حسابرسی انجام شود و این یکی از راه هایی است که به کمک آن می توانید اوضاع مالی کسب و کار خود را به صورت منظم پیگیری کنید و در مسیری پیش بروید که حساب بانکی شما هر روز از روز قبل وضعیت بهتری داشته باشد.

بله باید کسب و کار خود را توسعه دهید و البته باید برای پروژه ها و کل سازمان خود سرمایه گذاری کنید. و ممکن است برای ماه ها و حتی سال ها پول خرج کنید اما فراموش نکنید این خرج کردن ها باید روزی پایان یابد و پروژه ها و سازمان شما که برایش هزینه می کنید باید تولید ثروت کند. شرکت های سرمایه گذاری و بانک ها به جای این که تولید ثروت کنند فقط پول شما را می چرخانند و حقیقت این است که هیچ کاری مانند کسب و کار خودتان نمی تواند تولید ثروت کند حتی اگر حساب و کتاب ها این گونه نشان ندهند. پس اگر می خواهید سرمایه گذاری کنید بهترین جا برای سرمایه گذاری کسب و کار خودتان است.

بازاریابی – یعنی چیزی که برای مشتری ارزشمند است

بازاریابی یعنی عشق به کالا و محصول، شما را کور نکند، در عوض باید بیاموزید که دنیا را از چشم مشتری ببینید. همه فکر می کنند بهترین محصول را دارند و همه باید از آن ها خرید کنند ولی حقیقت معمولا غیر از این است. توجه کنید چه چیز کالا یا خدمات شما برای مشتری ارزشمند است. ممکن است واقعا بهترین کالا یا خدمات را در اختیار مشتری قرار دهید بله منظور من بهترین است! اما هر چه قدر کالای خوب و با کیفیتی ارائه دهید نباید فراموش کنید که این کالا باید دردی را از مشتری دوا کند و باید واقعا برایش ارزشمند باشد.

اما اگر کالای شما این خاصیت را نداشته باشد یعنی مشتری برای کالا و خدمات شما ارزشی قائل نشود، میدان را باخته اید به همین سادگی!

نگاه کردن به دنیا از چشم مشتریان همیشه خاطره ای را برایم زنده می کند. استاد بازاریابی من کسی نبود جز پتی فِیدِر. او در ماه های اولیه تحصیل به ما پروژه ای ارائه کرد تا کالایی را قیمت گذاری کنیم.

من جزئیات زیادی از آن زمان به خاطر ندارم ولی کلیات را به خوبی می توانم برایتان شرح دهم. ما باید یک قطعه ای یدکی را که در صنعت حفاری نفت خام مورد استفاده قرار می گرفت قیمت گذاری می کردیم. با دوستانم خیلی کار کردیم و قیمتی زیر 300 دلار برای آن به دست آوردیم و برای این که حاشیه امنیت سود بیشتری ایجاد کنیم، قیمت را حدود 50 تا 60% افزایش دادیم و در نهایت قیمت به 500 دلار رسید اما استاد این موضوع را از دید مشتری برای ما نمایان کرد یعنی ارزشی که این قطعه برای مشتری داشت را با عدد و رقم بیان کرد. این قطعه در حدود ده هزار دلار برای مشتری ارزش داشت و قیمت واقعی آن در بازار چهار هزار دلار بود. بنابراین ملاحظه می کنید که ارزش کالا بسیار بیشتر از چیزی بود که ما از دید هزینه برای آن مشخص کرده بودیم!

برنامه ریزی استراتژیک – یعنی انتخاب بازار مناسب

این چیزی است که صحبت کردن درباره آن ساده است ولی انجام آن در عمل می تواند به گونه ای شیطانی پر از چالش های گوناگون باشد.

اساس برنامه ریزی استراتژیک حضور در بازار مناسب است یعنی این که در صنعتی فعالیت کنیم که در حال رشد است و دارای فرصت های مطمئن برای کسب سود بیشتر است.

یک بازار خوب می تواند همه کارها را ساده تر کند و سود بیشتری نصیب شما کند. همان طور که وارن بافت این موضوع را به خوبی بیان کرده است:

” وقتی مدیری با شهرتی بسیار خوب سازمانی که خوش نام است را در شرایط بد اقتصادی سرپا نگه می دارد این شهرت سازمان است که بدون خدشه باقی می ماند.”

به عنوان مثال کاری که نباید انجام داد را می توانم از تجربه 20 سال پیش هم قطاران خودم بگویم. آن ها کار خود را در یک آژانس هوایی شروع کردند. ولی بعد از چند سال همه آن ها آن صنعت را رها کرده بودند به عنوان کسب و کاری که پتانسیل رشد و پول سازی بالایی داشته باشد این صنعت حرف زیادی برای گفتن نداشت بلکه از جهاتی عقب گرد هم کرده بود و البته هنوز هم جذاب نیست.

رهبری – یعنی بهترین تیم را داشته باشیم

پیشرفت کسب و کار شما مدیون توانایی ها و خوش نامی تک تک افرادی است که در آن مشغول به کارند و مهم تر از همه توانایی شما در مدیریت یک تیم با قابلیت های گوناگون و  مکمل و هدایت آن ها به سمت موفقیت است.

همان طور ساتچل پیاجه می گوید:

 هیچ کدام از ما به تنهایی به اندازه همه افراد باهوش نیستیم.

کار تیمی، فعالیت های تیمی و ساخت یک تیم کاری همان چیزی است که بارها در دانشگاه تمرین کرده ایم. می دانیم که قدرت یک تیم باید چند برابر قدرت مجموع تک تک افراد تیم باشد.

بهترین پاسخ از یک تیم زمانی به دست می آید که از افراد گوناگون با سابقه خوب (از نظر سرمایه گذاری، HR، مدیریت، بازاریابی، فروش و حتی مشتریان) در کنار یکدیگر جمع شوند و از در میان گذاشتن دیدگاه های خود و سخن گفتن ابایی نداشته باشند اما متاسفانه بسیاری از سازمان ها این اصل مسلم را نادیده می گیرند و تیم های خود را از مدیران و سرپرستان تشکیل می دهند به خصوص مدیران بالا دست با آن همه گرفتاری در اکثر این تیم ها شرکت دارند! به این ترتیب توانایی این تیم ها بسیار محدود می شود و دیگران حتی فرصت پیدا نمی کنند دیدگاه های صحیح خود را به مطرح کنند. فراموش نکنید بهترین نتیجه معمولا از خرد جمعی به دست می آید و می تواند از شکست یک سازمان جلوگیری کند.

جهانی فکر کنید – به سادگی با دیگر فرهنگ ها آشنا شوید

” دنیا واقعا کوچک است.” “همه چیز به سمت مدرنیته حرکت می کند.” “انگلیسی زبانی بین المللی است.” شاید این درست باشد. اما باید بتوانید مشتری خود را درک کنید حال این مشتری از کشور چین باشد یا برزیل یا از شهر کوچکی در نزدیکی شما فرقی نمی کند. باید آنقدر او را بشناسید که بتوانید شرایط، باورها، خواسته ها و نیاز های او را بفهمید و درک کنید.  کمدین مشهور دِیو بری به خوبی غفلت و دید اشتباه ما آمریکایی ها را نسبت به دنیایی که هر روز جهانی تر می شود بیان می کند:

آمریکایی هایی که برای اولین بار به کشور های دیگر سفر می کنند شگفت زده می شوند که چگونه مردم آن کشور ها نمی توانند انگلیسی صحبت کنند!

خوب کافی است وارد یکی از دانشگاهها آمریکا شوید از افزایش دانشجویان خارجی که به خوبی انگلیسی صحبت می کنند حیرت خواهید کرد و این بهترین فرصت برای آشنایی با فرهنگ آنهاست همچنین به کمک اینترنت می توانید اطلاعات ارزشمندی از آن سوی مرزها بدست آورید. و بهتر بتوانید دنیا را از دید آنها ببینید، آنها را درک کنید.

سالها در گذر است و هر از چند گاهی مشاورین و اندیشمندان مرتب ایده های جدیدی در زمینه کسب و کار ارئه می کنند اما آنها فقط در حال تزیین دکوراسیون و به روز رسانی ظاهر این خانه هستند که خانه ای که روی همان بنیاد های قدیمی بنا شده است که با بکار بستن آنها می توانید کسب و کار خود را به قله موفقیت برسانید همان اصول پایه ای که من و شما در دانشگاه بازرگانی خوانده ایم.

نوشته: دیوید شد

ترجمه: علی یزدی مقدم

مطالب مرتبط:

این محتوا اختصاصاً برای یاد بگیر دات کام تهیه شده است استفاده از آن با ذکر منبع همراه با لینک آن و نام نویسنده یا مترجم مجاز است
برچسب ها:



در یاد بگیر دات کام مشترک شوید و آخرین مطالب را در ایمیل خود دریافت نمایید

نظر شما چیست؟

پرسش های خود را در بخش پرسش و پاسخ مطرح کنید

لطفا جای خالی را پر کنید







صفحه ما را در فیس بوک دنبال کنید صفحه ما را در توییتر دنبال کنید صفحه ما را در  اینستاگرام دنبال کنید صفحه ما را در لینکداین دنبال کنید